مصطفی زمانیان، ضمن جریان‌شناسی زیست‌بوم اندیشه‌ورزی کشور، اثربخشی اندیشکده‌ها را از گذر اصالت‌بخشی و منزلت‌بخشی به آن‌ها ممکن می‌داند.
کد خبر: ۱۱۰۶۷۰۹
تاریخ انتشار: ۰۲ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۳:۴۴ 23 May 2023

مصطفی زمانیان، از نسل قدیمی جامعه اندیشگاهی و عضو فعلی حقیقی ستاد تحول دولت که سال‌ها سابقه تاسیس مجموعه‌های پژوهشی مختلف را در کارنامه خود دارد و آخرین بار او را در کسوت مدیر عامل پژوهشکده سیاستگذاری و تحلیل راهبردی آیندگان شناخته بودیم، صبح یک روز سرد زمستانی در دفترش در محله طرشت و به عنوان مدیر عامل بنیاد تعالی اجتماعی زندگی میزبان جامعه اندیشکده ها شد. در این یک ساعت، ذهن منظم ریاضی‌وار زمانیان متمایل به آسیب شناسی اثرگذاری اندیشکده‌ها در عرصه اجرا، به ترسیم مراحلی از بازبینی حاکمیت نسبت به اندیشکده ها پرداخت؛ که شامل بازاندیشی در منابع، بازآفرینی فرآیندها و بازنگری خروجی اندیشکده هاست. اهمال حاکمیت و به تعبیر زمانیان خودرویی اندیشکده ها، ضعف استخوان‌بندی و در نهایت کاهش تاثیرات کاربردی این مجموعه‌ها در عرصه عمل را موجب شده است. به زعم وی اکنون، هنگامه اصالت بخشی و منزلت بخشی حاکمیت به نظام اندیشگاهی کشور است. آنچه در پی می‌آید تنظیم مرور کوتاه نگاه زمانیان از وضعیت زیست بوم اندیشه ورزی کشور است.

شما به عنوان فردی که سال‌ها در سطوح متعدد تصمیم سازی از نزدیک در ارتباط با لایه‌های گوناگون حاکمیت هستید، ظرفیت پذیرش کارشناسی را در ساختار قدرت می‌بینید؟ آنچه از بیرون مشاهده می‌شود از یک‌سو حاکمیتی است که ملاحظات ایدئولوژیک و امنیتی بسیاری برای خود تعریف کرده است و از سوی دیگر مجموعه‌هایی که فارغ از آن ملاحظات در حال کارشناسی امور هستند.

گرچه تمام انتظارات سیاست‌گذار درست نیست؛ و تعریف مسئله سیاست‌گذار هم می‌تواند درست نباشد؛ اما به نظر من آنچه باعث می‌شود خروجی نهادهای اندیشگاهی در عرصه عمل کاربرد نداشته باشند، به مسائل درون اندیشکده‌ها و مسئله‌شناسی آن‌ها برمی‌گردد. اندیشکده‌ها عموما قدرت تبیین جامع مسئله را ندارند و در مقام طراحی راه‌حل نیز از نظام اجرا و اقتضائات اجراپذیری سیاست‌ها دور هستند. در اغلب کارهای اندیشگاهی الزامات ناظر بر مسئله‌شناسی لحاظ نمی‌شود و بنابراین مسئله واقعی حل نمی‌شود و روی مسائل غیرواقعی یا غیراولویت‌دار تمرکز می‌شود. بنابراین انتظارات سیاست‌گذار را پاسخ نمی‌دهیم.

همه جا نهادهای اندیشگاهی موضوعاتی را دنبال می‌کنند که در لبه دانش هستند و با نگاه به تحولات جهانی به پدیده‌ها و مسائل سیاستی نگاه می‌کنند. این مجموعه‌ها در فرآیند تبدیل مطالعه به سیاست، ملاحظات ناظر بر اجرا یا اجرایی‌پذیری سیاست را لحاظ می‌کنند. اقتضائات اجرا در هر کشور، منحصر به همان ساختار سیاسی است. ضمن اینکه در هر موضوعی این اقتضائات می‌‌تواند متفاوت باشد. به طور مثال در مباحث توسعه صنعتی و صنعت خودرو نگاه سیاسی، امنیتی و ایدئولوژیک ناظر بر طراحی سیاست کمتر است، اما در مورد سیاست‌های حوزه رفاه رد پای مبانی ایدئولوژیک ناظر بر الگوی حکمرانی را پررنگ‌تر می‌بینیم. اما واقعیت کشور ما این است که ضعف در خود نظام اندیشگاهی بسیار جدی‌تر است و اندیشکده‌ها و اندیشگاه‌ها پاسخی به سوالات واقعی، عموما فورس و روی میز سیاست‌گذار نمی‌دهند و اساسا سوال آن‌ها را اکتشاف هم نمی‌کنند. این مسئله در نهایت باعث ایجاد انحراف در جریان کلی اندیشکده‌ای در کشور است.

شما به شکاف بین نظام مسائل اندیشکده‌ها و نظام مسائل حاکمیت اشاره دارید. اگر بخواهید برای کاهش این شکاف توصیه‌ای داشته باشید، چه مواردی را در اولویت قرار می‌دهید؟

واقعیت این است که جریان اندیشگاهی به قدر سهمی که به آن داده شده و به اندازه رشدی که از زمان تولد خود داشته، اثرگذار بوده است. در سطح دولت هم وقتی بررسی می کنیم، مدیرانی که سابقه حضور در نهادهای اندیشگاهی را داشته‌اند، بیشتر از سایرین توان حل مسئله دارند. بنابراین ما باور داریم که جامعه اندیشگاهی به قدر وسع و سهمی که به آن داده شده است در کارگشایی مسائل کشور موثر بوده است. خروجی‌های این جریان از حیث محتوا و افراد (کارگزارپروری) قابل اعتنا هستند. اما از سه وجه باید بازاندیشی در این جریان صورت بگیرد.

نخست از حیث منابع مالی، داده‌ای و انسانی باید تقویت شود. جریان اندیشگاهی کشور از حیث منابع مالی از پشتوانه قوی برخوردار نیست. به همین علت همواره بدنه آن ضعیف بوده و اساسا استخوان‌بندی آن از بدو تولد ضعیف بسته شده است. این امر در کم‌رمقی جریان‌های اندیشگاهی کنونی موثر بوده است. در تمام دنیا جریان‌های اندیشگاهی در حمایت حاکمیت هستند اما در ایران فهم و درایت لازم در ادوار مختلف دولتی نسبت به این امر وجود نداشته است.

بازاندیشی دوم مربوط به منابع داده‌ای است. جریان اندیشگاهی به داده‌های واقعی دسترسی ندارند و روی داده‌های دست دوم، عمومی و کم ارزش کار می‌کنند که در دسترس هر کارشناس پژوهشی قرار دارد. اگر انتظار شناخت درست مسئله و ارائه راه‌حل درست از شبکه اندیشگاهی داریم، باید دسترسی آن‌ها به داده‌های واقعی را باز کنیم.

بعد سوم تقویت جامعه اندیشگاهی، مربوط به منابع انسانی است. اندیشکده‌ها، نهادهایی خود رو هستند که به دور از بدنه حاکمیت و دولت شکل می‌گیرند و دسترسی‌شان به منابع انسانی حرفه‌ای نیز محدود است. درصورتی‌که در ساختار نهادهای اندیشکده‌ای ترکیب دو طیف نیروی انسانی «افراد مجرب و بروکرات‌های کارکشته» که از ساختار رسمی اداره دولت می‌آیند و «جوانان و فارغ‌التحصیلان کاربلد و تئوری‌پرداز» را شاهدیم. افراد گروه اول هستند که مدل‌های اجراکردن سیاست‌ها را به فعالیت‌های اندیشکده‌ای تزریق می‌کنند. یکی از دلایل اساسی به ثمر نرسیدن کارهای اندیشگاهی در ایران، این است که خروجی نظریه‌پردازان جوان ما توسط افراد کاربلدِ حرفه‌ای بروکرات صیقل نمی‌خورد.

در وجه دوم اندیشکده‌ها نیاز دارند که فرآیندهای خود را نیز بازآفرینی کنند. عموم جریان‌های اندیشگاهی ما کار پژوهش‌گری انجام می‌دهند، نه سیاست‌ورزی. و خروجی کارشان کتاب‌های قطوری از مطالعات تطبیقی است که حجم مطالعات داخلی و تجویز در آن‌ها بسیار ناچیز است. یعنی می‌دانند در دنیا چه خبر است اما در کشور خودمان را نمی‌دانند! دلیلش این است که اقلیم ما پژوهشی است و بچه‌های جوان ما فقط همین را بلد هستند و بعضا حتی از انجام یک مصاحبه حرفه‌ای با یک مدیر اجرایی نیز ناتوان هستند. در فرآیندهای جریان‌های اندیشگاهی باید اتفاقات جدیدی را رقم بزنیم و متناسب با مسئله و عمق آن، نهادهای اندیشکده‌ای متعدد را تقویت کنیم. من در تز دوره دکترای خودم، ۱۳ مدل نهاد اندیشکده‌ای در دنیا را شناسایی کرده‌ام که «نهادهای میانجی‌گر خط‌مشی» هستند و الگوی کنش آن‌ها در طراحی خط‌مشی با هم تفاوت دارد. در حالیکه ما تنها نهادهای تینک‌تنکی را وارد کرده‌ایم.

در گام سوم، بازنگری جدی در خروجی اندیشکده‌ها لازم است. غالب خروجی‌های اندیشکده‌ای گزارش پژوهشی است، نه گزارش سیاستی و یا ایده سیاستی و یا پیش‌نویس قانون. گزارش پژوهشی، خروجی نهاد پژوهشی است، نه یک تیم کانون تفکری که می‌خواهد اثر سیاستی بگذارد. در اندیشکده‌ها باید توانایی تبدیل گزارش ۵۰۰ صفحه‌ای به چند قانون وجود داشته باشد، که اکنون عموما اینطور نیست. بنابراین آن ۵۰۰ صفحه در قفسه گذاشته می‌شود. برای واردشدن به جریان اجرا باید توان استخراج آن گزارش ۳ صفحه‌ای را داشته باشند. ما موتور تبدیل گزارش پژوهشی ۵۰۰ صفحه‌ای به گزارش سیاستی ۳ صفحه‌ای را فعلا نداریم.

در بازاندیشی تامین مالی اندیشکده ها، تخصیص بودجه سیاست پژوهی را مفید ارزیابی می‌کنید؟

گرچه اندیشکده‌های موفق را، مجموعه‌هایی می‌دانم که از حمایت یک مجموعه بالادستی برخوردارند؛ اما با یارانه‌دادن غیرهدفمند به این جریان موافق نیستم. زیرا نهادهای اندیشگاهی را فاسد می‌کند. در حمایت هدفمند مالی چند هدف معین دنبال می‌شود. نخست فراهم‌آوری زیرساخت‌هاست. بچه‌های اندیشگاهی ما زیرساخت فیزیکی مناسب برای استقرار ندارند. دلیل آن هم فقدان قدرت لابی‌گری آن‌هاست. در تمام دنیا به اندیشکده‌ها فضای اختصاصی طولانی‌مدت می‌دهند.

دومین موردی که در تامین مالی اندیشکده‌ها باید هدف قرار بگیرد، هزینه تامین منابع اطلاعاتی است. کتاب، جزوه، گزارش‌های بین‌المللی و غیره خریداری شود و به عنوان ابزار کار در اختیار مجموعه‌ها قرار بگیرد.

هدف آخری که باید دنبال شود، تامین نقدینگی لازم برای پرداخت حقوق اعضا و افراد فعال در اندیشکده‌هاست. اکنون مدل کاری اندیشکده‌ها کارفرما-پیمان‌کاری است و ورودی مالی بچه‌ها به گزارش‌های آن‌ها بستگی دارد؛ بنابراین حقوق خوبی دریافت نمی‌کنند. از این لحاظ باید حمایتی از اندیشکده‌ها صورت بگیرد که بتوانند حقوق پایدار به افراد بدهند. ضمن اینکه مواردی مثل بیمه، مالیات، عوارض و غیره نیز مطرح است؛ که در دنیا مدل‌های خوبی برای آن وجود دارد. به طور مثال از طریق مسئولیت‌های اجتماعی صنایع بزرگ، اندیشکده‌ها تحت پوشش قرار می‌گیرند.

اکنون عمر متوسط بچه‌ها در مجموعه‌ها حدود سه سال و نیم است. چراکه افراد پس از گذر از سنی که به شرایط ازدواج و تهیه خانه و ماشین می‌رسند، مجموعه‌های خود را ترک می‌کنند و از آنجا که به شدت مستعد هستند و جذابیت‌های بازار نیز برای آن‌ها زیاد است، به سرعت جذب بازار می‌شوند. بنابراین من یک مدل حرفه‌ای، محاسبه‌شده و دقیق را برای تزریق منابع به زیست‌بوم توصیه می‌کنم؛ تا مجموعه‌ها بتوانند اعضای خود را حفظ کنند.

اتفاقی که اکنون در حال رخ دادن است، ترک اندیشکده‌ها برای ورود به دولت است؛ که تقریبا یک روند را شکل داده است. شما چه تحلیلی از ورود اندیشه‌ورزان خصوصا طیف امام صادق (ع) به بدنه اجرا و تصمیم کشور دارید؟ به ویژه که این طیف بیشتر نگاه تحلیلی و ایدئولوژیک به مسائل دارد، در مقابل طیف شریف که نگاه عملیاتی و شدیدا مهندسی دارند و اتفاقا با همین نگاه سراغ حل مسائل بزرگی مثل بنزین و یارانه انرژی هم رفته‌اند.

به صورت کلی مشکل نیروی انسانی دولت را ضعف کارهای تشکیلاتی در دولتمردان می‌دانم. خیلی از همین افرادی که امروز در دولت هستند، تا سه ماه پیش از آن نمی‌دانستند وارد دولت می‌شوند یا اصلا در چه پستی قرار می‌گیرند. اکنون ورود بی‌سابقه اندیشه‌ورزان به دولت بر اساس ارتباطاتی است که شکل گرفته است و غالب این افراد برای این پست‌ها و گرفتن مسئولیت تربیت نشده‌اند. این هم به طیف خاصی از جریان‌های اندیشگاهی مرتبط نیست و پدیده‌ای عام است. گرچه اکنون به خاطر نفوذ و تنوع جریان امام صادق (ع)، طبیعتا سهم این جریان بیش از سایرین است. چراکه هر مسئولی در مدارهای اطراف خود اعتماد و انتخاب می‌کند. ریشه این امر به فقدان شبکه نیروی انسانی در کشور بازمی‌گردد. ما بانک اطلاعاتی لازم برای متخصصان حوزه‌های متعدد نداریم که باید این مسئله را حل کنیم و شبکه نیروی انسانی کامل کارآمد کارآزموده آزمون‌پس‌داده آماده ورود به حکمرانی را بسازیم. این شبکه حاوی اطلاعات کاملی از افراد اعم از ویژگی‌های شخصیتی، نمره هوش هیجانی، میزان هوش اجتماعی، حوزه‌های تخصصی، ویژگی‌های اخلاقی و تجربه‌های فرد است. در غیاب چنین نظام هدایت‌شده و سازمان‌یافته جانشین‌پروری، همواره حضور طیفی و جریانی افراد به صحنه‌های اجرا را خواهیم داشت.

اگر بخواهیم یک جریان شناسی از اندیشکده ها داشته باشیم؛ از ابتدای تولد اندیشکده در ایران چه جریانات و طیف‌هایی در این فضا شکل گرفته‌اند و مشغول فعالیت هستند؟

نقطه آغازین فعالیت اندیشگاهی به شکل فعلی آن تا جایی که من بررسی کرده ام از دو خواستگاه شکل گرفت. یکی جریان بچه های دفتر همکاری های فناوری سابق (و مرکز همکاری‌های تحول و پیشرفت فعلی) و دیگری اکوسیستم دانشگاه شریف و ظرفیتی بود که بر اساس تاسیس دانشکده مدیریت و اقتصاد شکل گرفت. اتفاقا هر دو جریان بچه های کاوشگر و باهوش و با استعداد نگاه مهندسی به مسائل هستند؛ که بنای کار اندیشه‌ورزی و اندیشگاهی در کشور را گذاشتند. بنیان عملیاتی و مهندسی در این طیف، به خاستگاهشان که رشته‌های مهندسی است مربوط می‌شود. این جریان در ورود به مسئله، برای خروجی اهمیت قائل است و جنس خروجی‌هایشان با رشته‌های علوم پایه و علوم انسانی متفاوت است. این جریان، اساسا مسئله‌محور وارد فضای اندیشگاهی و منشا اثر در این فضا شده‌اند. به عنوان نمونه مراحل بلوغ ایتان از تمرکز بر فعالیت‌های ترویجی، به سمت کادرسازی و سپس شبکه‌سازی قابل مطالعه است

مورد سوم، جریان اندیشگاهی وابسته به دستگاه‌ها یا مورد حمایت دستگاه‌ها هستند؛ که با قوام و تلقی درستی از کارکرد نهادهای اندیشگاهی تاسیس شده‌اند. احمایت های دولتی و نهادی، این فرصت را به آن داده است که به بلوغ تدریجی از حیث اثرگذاری در جریان حاکمیت برسد. تحت حمایت بودن و پایداری این مجموعه‌ها از حیث مالی و زیرساختی، قدرت ماندگاری و تاثیرگذاری را برای آن‌ها به ارمغان آورده است.

یک جریان چهارمی نیز وجود دارد که نسل فعالان اندیشگاهی مستقل هستند؛ که به هیچ معنایی تحت حمایت نبوده‌اند. یعنی مثل امام صادقی‌ها و شریفی‌‌ها دانشگاهی نیستند و مثل جریان سوم نیز وابستگی نهادی به ساختارهای حاکمیتی و سازمان‌های دولتی ندارند. پژوهشکده سیاست‌گذاری و مطالعات راهبردی آیندگان در این طیف قرار می‌گیرد. این جریان شامل مجموعه‌های خصوصی است که به دلیل فقدان حمایت و منابع، ریسک ماندگاری بالایی دارند. به نظر من این طیف محل اعتنا هستند و به دلیل اینکه بخش خصوصی جامعه اندیشگاهی هستند باید جدی گرفته شوند.

به هر حال افرادی هستند که حرفشان در حاکمیت شنیده نمی‌شود و به دلایلی توان نهادسازی هم ندارند؛ اما تحلیل‌های سیاستی دست اولی در توییتر یا سایر شبکه‌های رسانه‌ای ارائه می‌کنند و از این حیث که عقلانیتی تولید می‌کنند تاثیرگذاری هم دارند. نظر شما در مورد نسبت این افراد با جامعه اندیشگاهی چیست؟

خروجی جامعه اندیشگاهی همپوشانی جدی با خروجی نهادهای رسانه‌ای سیاسی دارد. اما من وقتی از نهادهای اندیشکده‌ای یا خانواده اندیشگاهی کشور صحبت می‌کنم، یک فرضی دارم: من موجودیت‌هایی به نام «نهاد» را شرط مبنایی تعریف شدن در جامعه اندیشگاهی می دانم. شاید به لحاظ نظری افراد موثری در سیاست باشند یا نفوذ اجتماعی بالایی داشته باشند و به تعبیر شما عقلانیتی را هم افزایش دهند؛ اما اکنون مهمترین جریانات اندیشگاهی کشور اتفاقا در رسانه‌ها نیستند و فعالیت رسانه‌ای موثری ندارند. بنظرم در این مقطع از عمر نهاد اندیشگاهی کشور مهم تر از اثرگذاری، نهادسازی یعنی پایداری، تداوم و تربیت نیرو مهم است.

در بین نهادها چه الگوهایی را معرفی می‌کنید؟

نام‌های قوی بسیاری وجود دارند. من مجموعه ایتان را بسیار موثر می‌دانم. همچنین اندیشکده حکمرانی شریف الگوی قابل مطالعه می‌دانم. سومین گزینه از نظر من آقای محسن دنیوی است که نسبت به توسعه شبکه اندیشگاهی ایستادگی دارد و به توسعه زیست‌بوم کمک می‌کند. در اندیشکده‌های شهرستانی نیز اندیشکده صنعت، فناوری و اقتصاد استان یزد (صفا) و آقای حسن بلندیان در یزد را معرفی می‌کنم. در شهرستان کار اندیشکده‌ای کردن، از نظر حوزه دسترسی و نزدیکی و غیره متفاوت از تهران است؛ با این حال ایشان توفیقاتی داشته‌اند. این نام‌ها در یک سال تا یک سال و نیم گذشته جزو مجموعه های خوب و اثرگذار بوده‌اند.

به عنوان آخرین سوال و معطوف به سال ۱۴۰۲ چه توصیه‌ای برای تقویت نظام اندیشگاهی در کشور دارید؟

مهمترین گامی که دولت باید در این زمینه بردارد، اصالت‌بخشی به جریان اندیشگاهی کشور است. جامعه اندیشگاهی، جامعه بی‌شناسنامه‌ای در نظام صنفی کشور است که حتی از نظر حقوقی امکان ثبت اندیشکده وجود ندارد. روش‌هایی که اکنون وجود دارد، ثبت شرکت است که مشمول قانون مالیات و بیمه و غیره می‌شود. به طوری که اکنون ضریب مالیاتی کارهای اندیشگاهی از همه اصناف بالاتر است. در حالیکه ثبت اندیشکده باید معرفه و حاوی مزایایی باشد. به طور کلی دولت باید در نظام‌های حمایتی از اندیشکده‌ها بازاندیشی کند. به این معنی که یک نظام حمایتی ویژه حقوقی، قانونی، ثبتی، مالی و امثالهم برای جریان‌های اندیشگاهی ایجاد کند. مطابق همان کاری که برای حوزه دانش‌بنیان شده و منجر به منزلت‌آفرینی اجتماعی برای این حوزه شده است. این نظام حمایتی، اکوسیستم اندیشگاهی را تعریف و ایجاد می‌کند و حول آن منزلت و اصالت را شکل می‌دهد.

این گفت و گو مربوط به مجموعه گفت و گوهای «بررسی وضعیت زیست بوم اندیشه ورزی کشور در سال ۱۴۰۱» است که در سومین سالنامه جامعه اندیشکده ها منتشر شده است.

منبع: فارس
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار