ضربه‌ای که حذف آزمون های مدارس سمپاد به هیولای کنکور زد

الف:اما اکنون که شورای عالی آموزش و پرورش با تصمیم گیری صحیح و منطقی آزمون های شبه کنکور مدارس سمپاد را حذف کرده، همه اهالی دست اندر کار بازار و بساط تست و تست زنی بر علیه این تصمیم سازنده آموزش و پرورش کشور با تمام قدرت قیام کرده اند و افراد و گروه هائی نیز آگاهانه و یا نا آگاه دست به قلم برده و با یادداشت هائی و یا از طریق مصاحبه هائی در مطبوعات و رسانه های کشور آب به آسیاب این جریان (که عملکردش طی 39 سال پس از انقلاب اسلامی جز براندازی تفکر و خلاقیت از نظام تعلیم و تربیت کشور نبوده است) می ریزند.

همه می دانند که مافیای کنکور تور کسب و کارش را از پایه اول دبستان تا پایه دوازدهم دبیرستان پهن کرده و حاضر نیست از درآمد چند صد میلیاردی که همه ساله تنها از آزمون های آمادگی برای ورود به  مدارس سمپاد به دست می آورد، صرفنظر کند؛ لذا بر علیه این تصمیم علمی، عقلانی و تحول آفرین آموزش و پرورش (یعنی حذف آزمون های تستی ورودی مدارس سمپاد) از هیچ کوششی فرو گزار نمی کند و اگر بتواند، نه تنها از نظرات شتابزده و مطالعه نشده 160 نماینده مجلس، بلکه از همه قوای کشور برای حفظ منافع اقتصادی اش سود می جوید.

کسی نیست به این نمایندگان محترم بگوید: آیا در دنیا یک کشور سراغ دارید که ذهن کودکان 7 تا 12 ساله خود را طی 6 سال با آزمون های چهار گزینه ای مشابه کنکور سراسری، متکی به حافظه، دانش سطحی، ترفند های تست زنی و فاقد ارزش علمی پر کنند و آنها و خانواده هایشان را همواره در استرس و توهم تیز هوش بودن نگه دارند. در حالی که با استدلال علمی می توان گفت نه همه آنها که در این آزمون موفق می شوند تیز هوش هستند و نه همه آنها که در این آزمون ناکام می مانند، کم هوش هستند؛ که چه بسا حتی به طور نسبی در میان آنها که پذیرفته نمی شوند، افراد تیز هوش بیشتری وجود داشته باشد.

اگر نمایندگان محترم مجلس نظرات متخصصان برجسته روان شناسی و حوزه یادگیری و ارزشیابی آموزشی را ( از «بنجامین بلوم» رفتار گرا تا «لو ویگوتسکی» سازنده گرا) یا نظرات استادان برجسته و متخصص تعلیم و تربیت کشورمان (دکتر غلامحسین شکوهی و علی محمد کاردان ) و یا حد اقل چند تا از 100 ها گزارش تحقیق و مقاله های علمی و یادداشت های منتشر شده در نقد آزمون های چهار گزینه ای (تستی) را مطالعه می کردند به محدودیت ها، معایب و خسارت هائی که این آزمون ها بر پیکر تعلیم و تربیت وارد کرده و می کند،  بیش از پیش شناخت پیدا می کردند و بجای طومار امضای شکایت از آموزش و پرورش به رئیس جمهور، بخاطر این تصمیم بجا و شایسته، از شورای عالی آموزش و پرورش (که همان مجلس چنین اختیارات قانونی را  به آن شورا داده) طی طوماری قدردانی می کردند.

تصمیم اصولی و اصلاح گرای شورای عالی آموزش و پرورش در زمینه حذف آزمون های ورودی چهار گزینه ای (تستی) مدارس سمپاد؛  پایانی است بر حافظه گرائی و اتکا به دانش سطحی و ترفند های تست زنی از ذهن دانش آموزان دوره ابتدائی و جلو گیری از رقابت شکنجه آور و استرس زای این کودکان معصوم و خانواده های آنان است؛ که بایستی از سوی همه دوست داران توسعه و پیشرفت همه جانبه کشور مورد حمایت و قدردانی قرار گیرد.

بدیهی است، با حذف آزمون های مدارس سمپاد دو پای هیولای کنکور قطع شد. اما این هیولا هنوز تنه؛ دو دست و یک سر بزرگ دارد؛ دو دست آن آزمون های شبه کنکور سمپاد در دوره متوسطه دوم و مدارس غیر دولتی، تنه آن کنکور های تحصیلات تکمیلی (ارشد و دکتری) و سر بزرگ این هیولا، کنکور سراسری برای ورود به دوره های کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری پیوسته است؛ که مافیای کنکور برای بقای این اندام هیولا هر روز علیه سوابق تحصیلی می تازد و با آن که ارزش آن را به صفر رسانده، روزی نیست که به آن ضربه‌ای نزند. در حالی که در مدت بیش از 70 سالی که کنکور (با سئوالات چهار گزینه ای) نبود؛ سابقه تحصیلی تنها شامل نمرات امتحانات نهائی پایه آخر دوره متوسطه با ضریب 60 تا 100 درصد معیار اصلی ورود به دانشگاه های کشورمان بوده است.

در پایان؛ لازم است یادآوری شود؛ امروزه اغلب نظام های تعلیم و تربیت پیشرو به استناد نظریه هوش چند گانه هاوارد گاردنر (وی بر این باور است که: همه انسان‌ ها دارای انواع مختلفی از هوش هستند) پی برده اند که اولا- هوش یک متغیر یک بعدی نیست و انواع هوش وجود دارد و رشد همه جانبه همه دانش آموزان در گرو آن است که همه استعدادها در کنار هم قرار گیرند تا بتوانند از توان ذهنی و استعدادهای متنوع یکدیگر بهره برداری کنند. ثانیا- سطح بندی توان ذهنی دانش آموزان (به ویژه از نظر هوش با هر ابزاری به ویژه با تست های کهنه شده نظیر «ریون») و جدا سازی آنان،  ضمن این که به افراد جدا شده و در گروه خاص قرار گرفته آسیب های متعدد وارد می کند، بهره وری نظام آموزشی را نیز کاهش می دهد. بنابراین امروزه جداسازی دانش آموزان (ولو این که ابزار دقیقی برای تشخیص انواع هوش و استعداد  و سطح بندی توان ذهنی آنان وجود داشته باشد) توصیه نمی شود.

مهمترین هنر معلمان این است که انواع هوش و استعداد هریک از دانش آموزان خود را شناسائی و کشف نمایند و زمینه شکوفایی و پرورش و تعالی استعدادهای آنان را فراهم نمایند.

* پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت