کد خبر: ۵۸۸۱۷۴
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۳:۰۱ 09 April 2018

آنچه که در زیر آورده شده است یادداشت ارسالی مخاطبان به تابناک تهران است.

نقد کتاب رهش

(آقای امیرخانی! این نوشته های من به قول خودتان اخوانیه است برای برادر دینی خودم که بنا بر اتفاق معنی اش را هم می دانم!)

آقای امیرخانی!

درست است که این روزها شهر قطعه قطعه شده است....
وارونه شده است....
امام جماعتش باید دنبال جای پارک باشد....
مردمش دور از فرهنگ ایرانی-اسلامی....
برج سازانش بی توجه به بافت قدیمی و باغات شهر....
درست است که مومنان این شهر باید از مردمانش به کوه ها پناه ببرند.....
همه اینها درست....

اما هیچکدام از این ها نه دست شهردار است و نه دست مدیران شهری. این مشکلات دست مردم است.
خودتان ببنید.
به شهردار و مدیران شهری چه که امام جماعت مسجدی در کاشانک برای هر وعده نماز باید با عجله از محل کارش که آن طرف شهر است به مسجد بیاید و کلی وقت هم دنبال جای پارک بگردد....

به شهردار و مدیران شهری چه که مردم شهر از فرهنگ و سبک زندگی اصیل خود دور شده اند و سبک زندگی غربی را پیش گرفتند و از همسایه خود بی خبرند تا سال های سال....

به شهردار و مدیران شهری چه که امام صادق فرموده است: در آخرالزمان شهری در نزدیکی ری وجود دارد که مومنین شهر باید از مردمانش به کوه ها پناه ببرند....

به شهردار و مدیران شهری چه.....

آقای امیرخانی معزز! همه اینها مشکلات که در کتابتان گفتید؛ ربط به خود مردم دارد البته به غیر از مشکل ساخت و ساز های بی رویه.

آقای امیرخانی معظم! مرگ خند دیدن و لبخند دیدن بر لب شهردار سلیقه ای است. شاید من بر لب رئیس جمهور مرگ خند ببینم!

آقای امیرخانی مکرر!!!! به نظر من باید به جای اینکه واژه شهر را برعکس می کردید، واژه مردم عکس را می کردید به تر بود!

م...
د...
ر...
م...

یا که لااقل واژه مَردُم را مُردَم می خواندیم!!!

و باز هم آقای امیرخانی!!! من با سواد کمم و عقل ناقصم از نوشته های شما در کتاب رهش این طور برداشت کردم. حال شما با سواد بالا و عقل کاملتان چطوری برداشت می کنید، را خدا می داند!

طوبی لکم....

برچسب ها: کتاب رهش
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار