در گزیده ای از این گفت و گو آمده است: محمد میرزایی، استاد جمعیتشناسی دانشگاه تهران در گفتوگو با «آرمان» در ارتباط با مسائلی مانند بحران سالمندی و رشد جمعیتی در ایران میگوید: « مبحثی تحتعنوان بحران سالمندی در آینده نداریم، احتمالا در ارتباط با حضور 16درصدی سالمندان در دهه آینده در کشور دچار چالش خواهیم شد، اما این چالشها قابلحل هستند.
بحران اصلی جوانان دهه شصتی هستند که امروز نیازمند مسکن و اشتغالاند. در صورت پاسخدهی به نیازهای متولدان دهه 60 آنها بیش از گذشته کشور را در مسیر توسعه و پیشرفت قرار میدهند و زمینه را برای پیشرفت و توسعه همهجانبه کشور فراهم میکنند، اقداماتی که کشور همواره به آنها نیازمند است.»
بحران سالمندی از چه زمانی گریبان کشور را خواهد گرفت و تبعات آن چیست؟
تحولات جمعیتی با توجه به ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی و سطح توسعه دانش در جامعه رخ میدهد و اساسا در تعاریف جمعیتشناسی مفهوم بحران دائمی وجود ندارد. در یک و دو قرن اخیر، روندهای جمعیتی در تمام کشورها مسیرهایی را در بستر توسعههای اقتصادی و اجتماعی با تقدم و تاخر طی کردهاند. بنابراین چالشها یا مسائل جمعیتی درست است، اما بحران عبارتی ناشیانه برای روندهای جمعیتی است. رشد جمعیت در قرون، اعصار و هزارههای گذشته بسیار کند بوده است و میزان رشد جمعیت تا اواخر قرن 18 میلادی در هیچجامعه و سرزمینی از چند دهمدرصد بیشتر نبوده است.
مرگ و میر بهصورت اساسی و مستمر بعد از انقلاب صنعتی و در اواخر قرن 18 و با تقدم و تاخر در کشورهای مختلف مانند انگلستان و اسکاندیناوی کاهش یافت. میزان مرگ و میر مردم در کشورهای صنعتی بهویژه اروپایی در قرن 19 بهدلیل بهبود تغذیه و تحولات در نیمه قرن نوزدهم، کشف تئوری جرم و ... پایین آمد. بهعنوان مثال این کشورها در اوایل قرن نوزدهم بهصورت خودجوش به طرف تعدیل رشد جمعیت از طریق تعدیل سطح زاد و ولد باروری رفته و بنابراین میزان مرگ و میر در آنها کاهش یافت. البته رشدهای انفجاری جمعیتی در کشورهای پیشرفته در حد کشورهای درحال توسعه نبود، اما تصور آن است که میزان رشد جمعیت در قرون و اعصار گذشته از چند دهم به بالای یکدرصد و حتی 1.5درصد و شاید دودرصد نیز رسید.
بنابراین خانوادهها بهصورت خودجوش در سطح کلان و در درون خود تشخیص دادند که باید به سوی تعدیل سطح زادو ولد و باروری بروند. این کار در راستای متعادل شدن رشد جمعیت بود و خنثیسازی اثرات مهاجرتهای عظیم مردم از اروپا به قارهآمریکا در نیمه دوم قرن نوزدهم بود. اتفاقاتی که در بستر توسعه اقتصادی و اجتماعی این کشورها در قرن نوزدهم رخ داد میزان مرگ و میر را در آنها کاهش داد و به تبع آن رشد تصاعدی جمعیت در کشورهای در حال توسعه بهصورت انفجاری حاصل شد.
رشد انفجاری که در مواقعی به رشد جمعیت بالای دو و سهدرصد و در ایران در سه و چهار دهه به سهدرصد رسید. این میزان ده برابر میزان مشابه رشد جمعیت در قرون و اعصار گذشته بود. در این برهه دو راه پیشروی جوامع وجود دارد راه اول انصراف از پیمودن مسیر توسعه است که کشورهای پیشرفته صنعتی در سطح کلان( دولت) و خرد(خانوادهها) از مسیر توسعه نگذشتند و راه دوم کاهش میزان باروری است که این راه برگزیده شده است.
البته در این مواقع مهاجرت به مانند مسکن عمل میکند،اما راهحل بنیادین نیست.خانوادهها بهصورت خودجوش در بستر توسعه علاقه مند به داشتن فرزندان سالم هستند که در امکانات رشد کنند و بنابراین در راستای محدود کردن سطح زاد و ولد و باروری قدم برمیدارند. اساسا در این مواقع جوامع برای بقا این راه را انتخاب میکنند. در واقع قبلا میزان باروری بالا بود، زیرا میزان مرگ و میر زیاد بود وهنگام کاهش میزان مرگ و میر بهدلیل تصاعدی و انفجاری شدن رشد جمعیت میزان باروری کاهش پیدا میکند.
کشورهای پیشرفته صنعتی در قرن نوزدهم و در دهه 1930 نگران رشد صفر بودند و ترسیدند میزان باروری از مرگ و میر بیشتر کاهش پیدا کند و رشد جمعیت صفر شود. مشابه این اتفاق در کشورهای در حال توسعه و بعد از جنگ دوم جهانی و در نیمه دوم قرن بیستم افتاد. در واقع دستاوردسیاستهای کاهش مرگ و میر و ساخته شدن آنتی بیوتیکها و واکسنها جمعیت را بهطور فزاینده در نیمه اول قرن 20 افزایش داد. کمکهای سازمانهای بینالمللی بعد از دو جنگ خانمان سوز جهانی به این کشورها در این افزایش جمعیت بیتاثیر نبود.
تکنولوژی و امکانات کم هزینه به کشورهای در حال توسعه فرستاده شد و پیامد تمام این سیاستها و اقدامات کاهش میزان مرگ و میر بهصورت مستمر و از دهه 1950 در این کشورها بود. بهعنوان مثال در ایران از 1300 نشانههایی از تحولات جمعیتی داشتیم؛در اواخر دهه 1320 مراکز مبارزه با سل، مالاریا و سازمان برنامه آغازبهکار میکنند و در سال 1335 نیز سرشماری در ایران آغاز میشود. این اقدامات به منزله قرار گرفتن ایران در بستر توسعه اقتصادی و اجتماعی بهصورت جدی است. یکی از پیشرفتهای اولیه کاهش مرگ و میر در اطفال بهویژه نوزادان است.
ایران در دهه 1930 و 1940 رشد بالایی از نظر جمعیتی را تجربه میکند و در سرشماری سال 1335 جمعیت ایران نزدیک به نوزدهمیلیون بود. با سرشماری دوم در سال 1345 رشد جمعیت محاسبه و دریافتند از 1335 تا1345 رشد جمعیت ایران سهدرصد بوده و ده برابر قرون و اعصار گذشته رشد انفجاری داشته است. نکته قابلتوجه سیاست طرفداری از افزایش جمعیت دولت ایران تا قبل از سرشماری 1345 است. سازمان ملل در سال1341 از دولتها خواست با توجه به رشد سریع جمعیت و کاهش میزان مرگ ومیر جهانی تمهیداتی را برای کاهش تعدیل میزان باروری به خرج دهند و ایران جزو کشورهای مخالف این سیاست بود.
معاونت بهداشت و تنظیم خانواده در سال 1346 در وزارت بهداری تاسیس شد و علت این کار سرشماری سال 1345 بود، زیرا برنامهریزان در دولت متوجه رشد انفجاری جمعیت شدند. در سومین سرشماری از سالهای 1346 تا 1355 پیشبینی و خواست مسئولان رسیدن به رشد جمعیت دودرصد بود، اما به7/2 رسیده بود و سه دهم کاهش پیدا کرده بود. در اواخر 1350 انقلاباسلامی رخ داد، پس از انقلاب برنامههای محدود کردن باروری به دلایل مختلفی مانندخوش بینی به دولت، جنگ تحمیلی و استفاده از کوپنهای اقلام خوراکی به محاق افتاد و اتفاق مشابه سال 1345 در دهه 60 تکرار شد. در سال 1365 بهدلیل پایان نیافتن جنگتحمیلی صحبت از عدم برگزاری سرشماری چهارم بود که خوشبختانه با تلاشهای جدی دستاندرکاران مرکز آمار این سرشماری برگزار شد.
بنابر سرشماری سالهای 1355 تا 1365 رشد جمعیت ایران به 3.97 دهمدرصد رسیده بود. این میزان رشد در عرف بینالمللی بیسابقه و رشدی کاملا انفجاری بود. از سوی دیگر ایران پذیرای آوارگان، پناهندگان افغانستانی و معاونان عراقی بود. هرچند برخی از آنها از کشور خارج شدند، اما برآیند خالص مهاجرت آنها مثبت بود و هشت دهمدرصد از رشد نزدیک به چهاردرصدی جمعیت ایران مربوط به مهاجرت آنها و 3.2 آن رشد طبیعی و حاصل از کم کردن مرگ و میر در باروری بود. 3.2 از سهدرصد بالاتر و جمعیت ایران در سال 1345 رشد انفجاری داشت. جمعیت ایران در سال 1365،پنجاه میلیونی بود. این رقم غیرقابل تحمل نبود، اما دولت و دستگاههای برنامهریزی را متوجه چالش رشد بالای 3.2 دهمدرصد جمعیت در ایران کرد.
باتوجه به رشد جمعیت، جمعیت ایران هر 20 سال یک بار دو برابر میشد. بنابراین در سال 65، جمعیت 50میلیون و در سال 85، جمعیت 100میلیون میشد و در سال 1405 ایران 200 میلیون جمعیت داشت.رشد جمعیت در سال 1465 به یکمیلیارد و ششصدمیلیون نفر رسیده بود. جمعیتشناسان هشدار دادند که باید به سمت سیاستهای تعدیل جمعیت رفت. در اولین برنامه پس از انقلاباسلامی و در سال 1368 سیاست تنظیم خانواده در درون برنامه دولت جا گرفت تا به متعادل سازی رشد کمک کند.
علاوه براین علاقه مردم به سیاست تنظیم خانواده و عدم تمایل به تراکم بالای اعضای خانواده و رشد انفجاری جمعیت و بسترسازی این موضوع از سال 1346 میزان زاد و ولد را کاهش داد و ترمز رشد جمعیت کشیده شد.بهعنوان مثال در دهه 80 باروری به زیر سطح جانشینی رسیدیم. خوشبختانه با ورود به دهه 90 تقریبا به سطح جانشینی بسیار نزدیک شد و در دهه بعد میزان رشد جمعیت احتمالا یکی، دو دهم بالای سطح جانشینی خواهد بود. نکته قابلتوجه ناگزیربودن پیامدهای کاهش باروری و به اصطلاح آماری سالخورده شدن جمعیت است.
بهعنوان مثال کشورهای پیشرفته صنعتی بعد از جنگ جهانی دوم و از سال 1950 جمعیت سالخورده دارند و به زندگی خود ادامه می دهند. بنابراین این موضوع یک بحران نیست. برخی افراد سالخوردگی را با سالخوردگی فردی با هفتاد و هشتاد سال اشتباه میکنند. سالخوردگی جمعیت مفهومی آماری است و به جمعیتی اطلاق میشود که بیش از 15درصد آن بالای 65 سال سن داشته باشند. بیش از 15درصد جمعیت کشورهای پیشرفته صنعتی بیش از 65 سال سن دارند. ژاپن یکی از سالخوردهترین کشورهای دنیاست، بیش از 25درصد جمعیت آن بیش از 65 سال سن دارند.
بنابراین سالخوردگیجمعیت بحران محسوب نشده و یک چالش است. اکنون ژاپن وزارت باروری به منظور افزایش میزان باروری به میزانی بالاتر از سطح جانشینی تاسیس کرده است. بنابراین تمهیدات را باید در این زمینه بهخرج داد. دولت، دستگاههای برنامهریز و مردم بنا نیست دست روی دست بگذارند، آنها این چالشها را تشخیص داده و برای آنها چارهسازی میکنند. در هر مقطع از نظر جمعیتشناختی چالشهایی وجود دارد. امروز چالش اصلی کشور باروری بالای در دههشصت است. دهه شصتیهادر سن مدرسه مدارس ابتدایی را متورم کرده و ساعتکاری آنها را به سه شیفت و یک روز درمیان افزایش دادند. این هرم سنی در زمان کنکور بالای یکمیلیون و 400هزار نفر داوطلب داشتند، درحالی که امروز 700هزار نفر داوطلب کنکور داریم.
اکنون هرم سنی آنها به مقطع تحصیلاتعالی، سنین آغازبهکار، مسکن و ازدواج رسیده است و چالش کشور آنها هستند. بنابراین به منظور تامین نیازهای این افراد باید متمرکز عمل کرد، زیرا آنها در حال ورود به پنجره جمعیتی هستند. توانمندسازی این افراد در دهه آینده سبب بازدهی بسیار آنها و جهش توسعهای خواهد شد.
جالب است بدانید در سال 1430 تنها 16درصد جمعیت بالای 65 سال سن دارند و این کاملا طبیعی است. تمام برآوردها نشان میدهد ایران در 1430 بیش از 60درصد جمعیت 15 تا 64ساله و در سنین فعالیت دارد. 16درصد جمعیت سالخورده ایران نیز در صورت توانمندی بازنشسته هستند و این وضعیت به منزله بحران نیست. این اتفاق پیامد تحولات جمعیتی و رسیدن به رشد متعادل است. رشد متعادل بعد از انتقال جمعیتی و در بستر توسعه با رشد متعادل قبل از انتقال جمعیتی و قرون و اعصار گذشته تفاوت دارد، در مرحله قبل از انتقال جمعیتی میزان زاد و ولد و مرگ و میر هر دو بالاست، اما در مرحله بعد از انتقال و در بستر توسعه میزان مرگ و میر و زاد و ولد پایین است. در هر دو مورد رشد متعادل است.
بنابراین اکنون به سوی تعادل رفته و عروسی جمعیتی است، اما برخی علاقهمندند عزا بگیرند واین سخنان ایجاد دغدغه و تنش در جامعه میکنند. فرض مردم حرکت در بستر توسعه اجتماعی و اقتصادی است. بنابراین مردم باسواد و بهداشت آنها بهتر می شود. مردم در بستر توسعه مسیرهای جمعیتی را زودتر تشخیص داده و تعیین میکنند. بنابراین باید به آنها کمک کرد، اما برخی جای کمک به مردم اذهان آنها را مشوش میکنند و لغاتی مانند بحران و سونامی به کار می برند که نادرست است.
آیا نوسانات جمعیتی بعد از انقلاب در راستای توسعه همهجانبه بوده است؟
تمام شواهد نشان میدهد تمام جوامع انسانی علاقهمند به حفظ دستاوردهای توسعه هستند.در اولین برنامه توسعه اقتصادی و اجتماعی بعد از انقلاب و از سال 1368 تنظیم خانواده در درون جامعه جا پیدا کرد، زیرا جامعه خواستار حفظ توسعه بود. در اواسط دهه 60 متوجه رشد انفجاری و بیسابقه جمعیت در سطح بینالمللی بودیم که تصمیم به تعدیل این رشد گرفته شد. بنابراین همچنان در راستای توسعه قدم برداشتیم. اگر رشد دهه60 همچنان ادامه داشت اکنون جای 80 میلیون نفر 160میلیون جمعیت داشتیم. جمعیت ایران بهدلیل رشد انفجاری جمعیت در دهه 3،40 50 و 60 و در کمتر از یک قرن هشت برابر شد. در واقع در سال 1300 جمعیت به زحمت به 10میلیون نفر میرسید، اما امروز جمعیت ایران بیش از 80میلیون است.
اینکه در کمتر از یک قرن جمعیت یک کشور هشت برابر شود، بیسابقه است. اگر تمهیدات در راستای توسعه در دهه 60 رخ نمیداد امروز 160میلیون جمعیت داشتیم. بنابراین امیدوارم با درایت و نگاه کارشناسی به روندهای جمعیتی توجه شود تا نوسانات جمعیتی همچنان در راستای توسعه بمانند.
اگر میزان زاد و ولد در سالهای آینده در حد معقول باقی بماند چه محاسنی برای کشور دارد؟
نباید از آن سوی پشتبام افتاد؛ بهعنوان مثال در دهه 1380 باروری زیر سطح جانشینی بود. در واقع در این دهه میانگین نوزاد زندهای که هر زن به دنیا می آورد از 2.1 کمتر بود در حالی که باید بیشتر میبود و بهطور متوسط هر ده زن حداقل 21 فرزند داشت. در دهه 80 میزان باروری( میانگین زندهزایی زنان تا پایین دوره باروری) کل به 1.8 دهم رسید. البته شرایط اقتصادی و اجتماعی نیز بیتاثیر نبود، در دهه 80 رشد اقتصادی منفی شد و سن ازدواج افزایش یافت.میانگین سن ازدواج تا اواخر این دهه در مردان 28 سال و در زنان 24 سال بود. در واقع رشد منفی اقتصادی نیز در باروری زیر سطح جانشینی موثر بود.اما جامعه نسبت به مسائل هشیار است و در میزان 1.8 متوقف نماند و از این میزان نیز پایینتر نرفت. امروز شرایط سرشماری 1390 تا 95 نشان میدهد میزان باروری نزدیک به 2.1 است و احتمالا تا 2.5 پیش میرود.
بنابراین وضعیت قابلقبول و متعادلی برای سطح باروری داریم. اگر به 2.1 برسیم به تعادل جمعیتی رسیدهایم که اگر شکر وضعیت نکنیم ناشکری کردهایم. اکنون تا دو دهه آینده رشد جمعیت بالای یکدرصد داریم و اگر باروری زیر سطح جانشینی بیاید 50 سال بعد رشد جمعیت منفی یا صفر میشود.
مسئولان از دهه 80 تا 1440 در تلاش برای افزایش باروری بالای سطحجانشینی خواهند بود و کشور در این صورت قطعا در ورطه رشد جمعیت منفی یا صفر نخواهد افتاد.
منبع: روزنامه آرمان