شهردار جدید تهران سوگند یاد کرد. آنهم بعد از کشو قوسهای فراوانی که در مسیر انتخاب شهردار شاهدش بودیم. آنهم بعد از دولت مستعجل جناب نجفی که هم آمدنش و هم رفتنش کم تنش نداشت و فضای سیاسی، شهری و نیز مجازی را هم آمدن و هم رفتنش درگیر کرد.
روزنامه اطلاعات در یادداشتی به قلم فتح الله آملی، آورده است: حال اما آقای افشانی که کمتر بر سر زبانها بود سکان هدایت شهر را در دست گرفته است. به این بهانه اما چند کلامی با ایشان میتوان گفت. البته این سخنان در حقیقت امیدهایی است که برای شهر میتوان داشت که در وعدههای ایشان نیز بود اما مثل خیلی از وعدههایی که مقامات در این ملک و مملکت میدهند و چندروزی که از وقت خرمن میگذرد به نسیان میسپارند چندان امیدی نیست که عملی شوند. اما به هر حال انسان به امید زنده است و ما هم گرچه جوان نیستیم اما آرزو داریم که اینبار معجزهای شود و شهر بیقرار، اندکی قرار گیرد.
1 ـ آقای شهردار، تهران به یک بیمار در معرض خطر شبیه است باید برای آن کاری کرد. میدانم که سخت است. شما شهری را تحویل میگیرید با هزاران و دهها هزار میلیارد تومان بدهی و برای نجات شهر کلی پول میخواهید که ندارید اما انتظاری که داریم این است که بیمارترش نکنید. داراییهای تهران را به طرز بیرحمانهای فروختهاند. هر فضای سبزی که بود، هر زمینی که میشد در آن برجی علم کرد. هر درختی را که میشد از ریشه درآورد، پیش پای پول و منفعت و سودای کسب قدرت قربانی شد. شما سعی کنید بقیه داراییها و فضای سبز اندک شهر را حفظ کنید.
2 ـ سالهای سال است که گفته میشود شهرداری باید درآمدهای پایدار داشته باشد و درآمدهایش از محل فروش تراکم نباشد مدیریت قبلی برای آنکه به این توصیه عمل کند قانون را عوض کرد و برای «فروش تراکم و تراکم اضافه و بیقانونی و شهر فروشی را قانون ساخت و بعد از آن گفت ما جلوی بیقانونی را گرفتهایم و اصولاً چیزی به عنوان فروش تراکم اضافه نداریم. لطفاً شما برای شهر و شهروندان و شعور و فهم آنان احترام بیشتری قائل باشید و به سراغ توجیهات (وچه بسا توهینات) این چنین نروید. اداره شهر با فروش تراکم و با فروش شهر و سرمایههایش و با افزودن بر ظرفیت و بارگذاری خفقانآوری که همین حال هم در حال انفجار است، یک اشتباه و یک مصیبت و خسران عظیم بود که دیگر قابل استمرار و ادامه نیست.
پس شما اشتباه و حتی خیانت گذشتگان را تکرار نکنید. نگاهی به ترافیک دیوانهکننده شهر بیاندازید و به اعصابی که از شهروندان خرد میشود و از سرمایهای که در این راهبندانها، مادی و معنوی به هدر میرود تا دریابید که حتی افزودن یک خانوار بر تعداد خانوارهای این شهر چه خیانت بزرگی بهحساب میآید و اجازهدادن برای ساخت و ساز بیشتر و افزودن بر طبقات ساختمانی این ابرشهر برای کسب درآمد بیشتر، نیم نفس مانده این تن نیمه جان را خواهد گرفت.
3ـ تهران را از شهر رؤیاها و آرزوهای مالاندوزان و بهشت ثروتمندان و برخورداران به شهر عدالتمحور و شهروندمدار و امن بدل کنید. امکان ثروتمندشدن و رسیدن به قلههای ثروت بیدردسر و فاصلهگرفتنهای عجیب و غریب از طبقه ضعیف و حتی متوسط برای عدهای محدود و معدود را سبک اداره شهر و مدیریت شهر فراهم آورده است. البته کمک و همیاری دولتها هم بهقدر کفایت در ایجاد این آشفتهبازار بیتاثیر نبوده است اما اینکه تهران با رشد مجتمعهای تجاری و مسکونی و برجهایش و با رشد سرطانی قیمت زمین و ساختمانش و با ارزش افزوده بالای تکاثر ثروت و از طریق احتکار اموال غیرمنقول، با همه بدقوارگی و بیرغبتی و آلودگی و بیقراریاش به بهشت سرمایهگذاری و به تبع آن سودای مهاجرت سایر مردمان و اسفنج پت و پهن جمعآوری ثروت از سایر جغرافیای ایران مبدل شود.
فاجعهبار است همچنانکه تا به حال فاجعه آفریده و بخش اعظم سرمایه و ثروت کشور را بلعیده و همچنان قدرت جذبشوندگی بالای خود را حفظ کرده و بیشتر هم نه به خاطر تولیدو یا فنآوری و ارزش افزوده اقتصادی و در مسیر توسعه و رشد اقتصادی، بلکه بهخاطر افزایش قیمت مراکز تجاری، اداری، و بهای ملک و زمین و ساختمان و ارزشافزوده بالای سرمایهگذاری تجاری و مسکونی آنهم در مناطق اعیاننشین شهری و متاسفانه بستر این سوداگری غیراقتصادی ضد توسعه متوازن سرزمینی را مصوبات و سیاستهای شهرداری و البته بیعملی و بیتفاوتی دولت و بنگاهداری موسسات بانکی و مالی و صاحبان قدرت و ثروت در کنار آن فراهم آورده است. گرچه سخت اما شما تمام تلاشتان را صورت دهید تا این روند را متوقف کنید.
4ـ آقای شهردار، شهر برخلاف برجها و پلهای روگذر و تونلها و اتوبانهایش و برخلاف آبنماهای قشنگی که در مناطق مرفهنشین شهر و در پارکهایش چشمنواز مینماید، به شدت خسته و بیقرار است. روزهای پاک کم دارد. جای پارک اصلاً ندارد و مردمانش از بسیاری حقوق شهروندی محرومند. راهی برای رفت و آمد و جایی برای خستگیکردن ندارند. شهر بسیار گران اداره میشود و تبعیض در آن بیداد میکند و در فاصله ابتدا تا انتهای یک خیابان، میشود فاصله معناداری از فقر و غنا را دید. کارتان سخت است میدانم و بدیهی است ابر میراثی برایتان مانده اما شما کار ماندگار بکنید. زیرساختهای شهر را درست کنید. تهران را شهروندمدار کنید و قراری برای بیقراریاش بیابید. مردم وقتی صداقت ببینند با شما همراهی میکنند. تهران به مداوای سریع نیاز دارد. قبل از آنکه به کما برود.