درباره فیلم هزارپا که همچنان گیشه داغی دارد
هزارپا اگرچه خوب می فروشد و اگرچه خوب می خنداند اما کمدی اصیل و یگانه ای نیست. به این معنا که زبان و ساختار سینمایی اش چه از حیث فرم و زاویه دید و چه از حیث محتوا و بازنمایی ایده، روایت جدیدی نیست و هویت مونتاژی دارد.
کد خبر: ۶۴۰۴۹۱
تاریخ انتشار: ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۳:۱۳ 07 August 2018
هزارپا

از یک سو می توان آن را به تاثیرپذیری از کمدی هایی با محوریت دهه شصت مثل نهنگ عنبر نسبت داد و از سوی دیگر به کمدی هایی که مبتنی بر جابه جای نقش بنا می شود مثل مارمولک. در مارمولک شخصیت اصلی قصه سارقی است که ماهیت اصلی خود را زیر لباس روحانیت پنهان می کند و در اینجا نیز شخصیت اصلی، سارقی است که خود را به عنوان یک جانباز جا می زند. 

البته در مارمولک کمدی قصه تماما مبتنی بر موقعیت قصه پیش می رود و حتی طنز کلامی آن نیز برساخته از همین موقعیت است اما در هزارپا از تکنیک های مختلف کمیک بهره گرفته می شود و از کمدی فانتزی نیز بی بهره نیست. اگرچه نگاه طنازانه به دهه شصت، سویه کمیک قصه را به وجوه نوستالژیک آن وصل می کند و این می تواند مخاطب را بیشتر با خود همراه کند اما به واسطه چند فیلمی که پیش از این در همین فضا ساخته شده، دیگر روایت تازه ای نیست و به ورطه تکرار افتاده. به ویژه اینکه در همه آنها یک عنصر مشترک وجود دارد که این تکرار را عمق بخشیده و در ذهن مخاطب تداعی می کند و آن هم حضور رضا عطاران به عنوان نقش اصلی این فیلم هاست.

 با این حال نقطه قوت همه آنها نیز همین عنصر است. به طوری که اگر رضا عطاران را به واسطه توانایی ذاتی و فردی اش در طنازی از قصه بیرون بکشیم بار اصلی کمیک ماجرا کم شده و جذابیت خود را از دست می دهد. از این رو موقعیت رضا عطاران در این جنس فیلم ها به یک پارادوکس عجیبی بدل شده. از یک سو کاراکتری که او ارائه می دهد به آستانه تکرار رسیده و بین همه آنها می توان وجه اشتراک پررنگی پیدا کرد اما در عین حال جذابیت فیلم هم وابسته به حضور و بازی اوست. 

در هزارپا جواد عزتی هم به نظر می رسد بعد از عطاران سهم مهمی در جذب مخاطب به سینما داشته قرار می گیرد و این ترکیب،تضمین فروش فیلم رو دوچندان می کند. در واقع هزارپا فیلم عطاران محور است که بسیاری از ضعف های فیلمنامه ای به ویژه در شخصیت پردازی ها را پشت این عنصر جذاب پنهان کرده و باید آن را به کمدی عامه های عامه پسندی اضافه کرد که از مولفه های مخاطب عام پیروی می کند. اگرچه تلاش برای فضاسازی قصه و بازنمایی شهری دهه شصت در تمهیدات لوکیشنی آن با زحمت انجام شده و فیلم سردستی نیست اما این ظرف، مظروف غنی ندارد و به عنوان یک کمدی جدی و ماندگار در حافظه سینما باقی نمی ماند.

 واقعیتش این است که ابوالحسن داودی به عنوان یک فیلمساز کاربلد و کهنه کار انتظار بیشتری می رفت. فیلمساز قصه خود را با تکثر شخصیت ها و کاراکترهای گوناگون و داستانک هایی که موازنه دراماتیک هم بین آنها برقرار نیست، صورت بندی می کند و با کاریکاتوری شدن شخصیت ها به کمدی فانتزی نزدیک می شود. این مساله موجب می شود انسجام و وحدت درونی قصه کمرنگ شده و هویتمندی خود را به عنوان یک اثر یگانه از دست بدهد. محصول این شیوه آن است که به جای خلق کمدی به مفهوم اصیل آن، موقعیت و فضاهای شادی خلق می شود که بیشتر مبتنی بر شوخی های کلامی و اروتیک است. اگرچه فیلم در خلق این شوخی ها و در نهایت خنده گرفتن از مخاطب موفق است و می تواند او را راضی از سینما برگرداند اما این دلیل بر این نمی شود که فروش بالا را را دلیل بر قوام یافتگی و غنی بودن آن بدانیم. رونق گیشه نمی تواند کلیشه ای بودن اثر را نفی کند.

فیلمساز قصه خود را با تکثر شخصیت ها و کاراکترهای گوناگون و داستانک هایی که موازنه دراماتیک هم بین آنها برقرار نیست، صورت بندی می کند و با کاریکاتوری شدن شخصیت ها به کمدی فانتزی نزدیک می شود.
سارا بهرامی که در دارکوب شاهد درخشش بازی اش در نقش یک زن معتاد بودیم در اینجا نمی تواند در کاراکتر الهام چندان باورپذیر باشد. بخشی از این مساله البته به فیلمنامه و شخصیت پردازی آن برمی گردد که موجب تضادها و تناقض هایی در ترسیم شخصیت الهام شده و او را بین جدی و فانتزی بودن معلق نگه داشته است. با این حال هر کدام از این نقش ها و بازیگران می توانند در جذب مخاطب و پیوند آنها با روند قصه سهیم باشند و شاید در این میان باید به بازی نعیمه نظام دوست هم توجه داشت که یک نقش فرعی و حاشیه ای را برجسته می کند. 

آنچه از حیث فیلمنامه نویسی بیش از عناصر دیگر آزاردهنده است و وصله ناجوری به حساب می آید، واردن کردن گروهک مجاهدین و در نهایت چندگانگی هویت اثر است که ملغمه ای از موقعیت های مختلف را در یک کاسه قرار می دهد که نمی توانند با هم جوش خورده و یگانه شوند. هزارپا خوب می فروشد و این باعث خوشحالی است. به ویژه در شرایط کنونی جامعه که مردم به خنده و شادی بیشتری نیاز دارند اما هزار راه نرفته دیگر بود که می توانست در این اثر تجربه شود و کمدی عمیق تری خلق کند.
 
/تبیان
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار