سحر بهجو | روزنامه قانون
همسرم شد باردار و قرصها شد احتکار
شربت و آمپول و هر نوعی دوا شد احتکار
وقت جراحی شد و نزدیک میشد زایمان
از سرنگ و پنس و قیچی هرسه تا شد احتکار
با هزاران استرس این بچه هم زاییده شد
واکسن بدو تولد منتها شد احتکار
چند روزی هم گذشت و ناگهانی یک شبه
شیر خشکش هم به عنوان غذا شد احتکار
کنترل کن بعد ازین دست و دلت را بچهجان
پوشکت هم در میان بهت ما شد احتکار
این که چیزی نیست میترسم که روزی بشنوی
آب و برق و گاز جای خود، هوا شد احتکار
حرفهایی میزند مسئول ما با سرخوشی
کل قزوین و حوالی، سنگ پا شد احتکار
ترس دارم وقت مردن هم در این اوضاع خیط
یک نفر گوید بمان... قبر شما شد احتکار