اِرْتِدادْ بازگشت از اسلام و پذیرش کفر است. مُرتَد را به دو نوع مرتد مِلّی و مرتد فِطری تقسیم کردهاند که هر کدام احکام شرعی مخصوص خود را دارد. بنابر رأی مشهور فقهاء، مرتد فطری در صورت احرازِ ارتدادش کشته میشود و همسرش از او جدا میشود؛ ولی به مرتد ملی، سه روز فرصت توبه و بازگشت به دین داده میشود. مرتد اگر زن باشد، چه ملی و چه فطری تا زمانی که توبه نکند، زندانی میشود. مهمترین حکمتی که برای حکم ارتداد بیان شده، مصونیتجامعه اسلامی و مسلمانانی است که قدرت تفکر و تشخیص نظر درست از نادرست را ندارند.
ارتداد را به معنای بازگشت و رویگردانی از اسلام و پذیرش کفر دانستهاند و به مسلمانی که از آیین اسلام خارج شده «مرتدّ» گفته میشود. واژۀ ارتداد ریشۀ قرآنی دارد. در فقه بحث ارتداد در باب حدود میآید و از آن به مناسبت در بابهایی مانند طهارت، صلاة، زکات، صوم، حج، تجارت، نکاح و ارث سخن گفتهاند. برخی نیز در باب مستقلی تحت عنوان «کتاب مرتدّ»، از آن بحث کردهاند.
به گزارش آیات و روایات متعدد ارتداد حرام و یکی از گناهان کبیره است.از همین رو عقوبت سنگینی برای آن در دنیا و آخرت معین شده است.
مرتدّ دو گونه است و هر یک احکام مختص به خود را دارد.
کسی که یکی از والدینش درحال انعقاد نطفه او مسلمان باشد و او بعد از بلوغ، اسلام را پذیرفته باشد و سپس از اسلام خارج شود. برخی فقیهان اظهار اسلام پس از بلوغ را معتبر نمیدانند.
کسی که پدر و مادرش در حال انعقاد نطفه او کافر باشند و این شخص بعد از بلوغش اظهار کفر نماید و بعد، اسلام بیاورد. سپس از اسلام برگردد و اظهار کفر نماید.
انکار خداوند
انکار توحید
انکار رسالت پیامبر(ص)
تکذیب پیامبر(ص)
انکار ضروری دین از روی اعتقاد
دشمنی یا تمسخر و همچنین کارهایی که نشاندهنده استهزا و اهانت به دین و رویگردانی از آن است؛ مانند پاره کردن و انداختن قرآن در جای آلوده و کثیف، اهانت به کعبه و تعظیم در برابر بت.
در مورد ضروری دین دو نظر وجود دارد، برخی آن را به مواردی مانند وجوب نماز، روزه، حج و مانند آن منحصر کردهاند و برخی دیگر، قلمرو آن را گسترش دادهاند. به عقیده گروه دوم، مراد از ضروری دین، چیزی است که انکارکننده به ثبوت آن در دین یقین داشته باشد؛ هر چند این امر نزد همگان به ثبوت نرسیده باشد.
به قول مشهور، انکار ضروری مذهب مانند انکار امامان شیعه علیهم السّلام یا امامت یکی از آنان، موجب ارتداد نمیشود. هرچند به عقیده برخی فقها، اگر فرد شیعی منکر ضروری مذهب خویش شود، مرتدّ میشود.
البته اگر احتمال داده شود شخصِ منکِر، از ضروریبودن آن حکم اطلاع نداشته، نمیتوان درباره او حکم به ارتداد کرد؛ مانند اینکه محل زندگی آن فرد از سرزمینهای اسلامی دور باشد و بیاطلاعی او از ضروریبودنش منطقی و معقول باشد.
این شرایط عبارتند از: عقل، بلوغ، قصد و اختیار؛ بنابراین کلمات کفرآمیز از شخص دیوانه، غیر بالغ، غافل، کسی که در خواب است، شخصی که اشتباه کرده، بیهوش و مُکرَه و از روی تقیه، موجب ارتداد نمیشود. البته کسی که ادعا میکند در ارتداد اکراه داشته، ادعایش در صورتی پذیرفته میشود که برایش شواهدی داشته باشد.
ارتداد این شخص به جهت تحقیق و ناشی از شبهه علمی نباشد.
شخص مرتد، باید ارتداد خود را علنی کند تا جرم او جنبه اجتماعی پیدا کند.
او باید نسبت به ضروری بودن مسئلهای که انکار میکند یقین داشته باشد.
ارتداد به وسیله کلام و با الفاظ یا انجام کارهایی که به وضوح نشان دهنده توهین باشد، محقق میشود. بنابراین نماز نخواندن موجب ارتداد نمیشود، یا حتی اگر بگوید نماز نمیخوانم ولی منکر ضروری بودن نماز نباشد، مرتد محسوب نمیشود.
ارتداد به دو صورت ثابت میشود: اقرار خود فرد به ارتداد؛ بینه، شواهد و رفتار یا گفتاری که بیانگر ارتداد است.
در مورد قبول توبه مرتد، تفاوت وجود دارد. توبۀ مرتدّ ملّی، چه زن باشد و چه مرد، و نیز مرتد فطری زن، پذیرفته میشود. قبول توبه مرد فطری مورد اختلاف است، قول عدم قبول توبۀ وی به مشهور نسبت داده شده است.
ارتداد موجب نجاست مرتدّ میشود. البته مرتدی که توبه کرده و بازگشت به اسلام مینماید( در مورد مرتد مرد ملی، زن مرتد ملی و فطری و مرد مرتد فطری بنابر دیدگاهی که توبهاش پذیرفته میشود با توبه، پاک میشود.
شخص مرتد پس از انکه توبه کرد، لازم است عبادتهایی که در دوران ارتدادش انجام نداده را قضا کند. البته در جزئیات و موارد قضا کردن عبادات مرتد میان فقها اختلاف نظر وجود دارد.
ارتباط بین ارتداد و ازدواج شخص مرتد از دو جهت قابل طرح است: ازدواجی که قبل از ارتداد صورت گرفته است و ازدواج پس از ارتداد.
در این مورد فقها بین حالتی که صرفا عقد ازدواج خوانده شده است و حالتی که نزدیکی نیز روی داده باشد، فرق میگذراند. بدین صورت که:
ازدواج شخص مرتد با یک مسلمان جایز نیست. البته ازدواج برای مرتد ملی و نیز فطریبنابر دیدگاه قبول توبه مرتد فطری پس از توبه و بازگشت به اسلام جایز است.
فرزندی که پیش از ارتداد پدر و مادر یا یکی از آنان به دنیا آمده یا نطفهاش منعقد شده باشد، در حکم مسلمان است و احکام مسلمانان را دارد. این شخص چنانکه پس از رسیدن به بلوغ، اسلام را نپذیرفت، در ملی بودن یا فطری بودن ارتدادش اختلاف نظر است.
مرتدّ ملّی در صورتی که توبه نکند و نیز مرتدّ فطری حتی در صورت توبه بنابر قول مشهور کشته میشود. اما زن مرتد، زندانی میشود تا توبه کند یا بمیرد.
احمد کسروی به دلیل اهانتهایی که در مجله «شیعهگری» به ضروریات دین اسلام و تشیع کرده بود، به فتوای برخی از مراجع تقلید مرتد شناخته و محکوم به قتل شد. این حکم را دو تن از فدائیان اسلام در سال ۱۳۲۴ اجرا کردند.
سلمان رشدی به علت نگارش کتابی با عنوان آیات شیطانی، در مهرماه ۱۳۶۷ش با فتوای رهبر جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی به مرگ محکوم شد.
در مورد فلسفه حکم ارتداد در دین اسلام، چندین عامل ذکر شده است. برخی از این حکمتها عبارتند از:
در کنار آسانگیری دین اسلام در انتخاب دین و دعوت به انتخاب آگاهانه، با تشریع حکم ارتداد، به همگان هشدار میدهد در صورتی که این دین را انتخاب کردید، دیگر نمیتوانید از آن بازگردید. این سختگیری باعث میشود تا مردم، دین را امری ساده و تشریفاتی ندانند و در پذیرش و انتخاب آن نهایت دقت را اعمال کنند.
براساس بیان قرآن، گروهی ازاهل کتاب برای ایجاد تزلزل در عقاید مسلمانان و در نتیجه تضعیف پایههای نظام اسلامی، به هم کیشان خود سفارش میکردند که مسلمان شوند و پس ازمدتی از اسلام دست بردارند تا به این وسیله مسلمانان را از دینشان بازگردانند. در این صورت، مسلما وضع و جعل احکام مرتد دشمنان اسلام را در تحقق این هدف ناکام میگذارد.
انسان مرتد که از دین جدا شده و با دین خدا دشمنی میوروزد، چه بسا اعمال و افکارش باعث گمراهی دیگر افراد جامعه شود. بنابراین اجرای حکم ارتداد، باعث ایمنی جامعه از آسیب اعتقادی از جانب او میشود.
منبع: ویکی فقه