روزنامه اعتماد نوشت: چه بسا بر اثر مصرف الکل موجب تصادف و حادثهای دلخراش هم میشدند. فقط 4 سال از زمانی که به مراکز درمان و ترک اعتیاد اجازه دادند بدون ذکر موضوع، اعتیاد به الکل را هم درمان کنند، سپری شده است. مرکز ملی مطالعات اعتیاد هم از همان سال 1393 مجوز یافت که درباره اعتیاد به الکل فعالیت کند.
پس ما سالهاست که واقعیتی را نادیده گرفته بودیم. دستگاههای تست الکل رانندگان سالهاست در سایر کشورها امکان شناسایی افراد متخلف را فراهم آورده است. مصرف الکل نیز چون مصرف موادمخدر از منظر رفتارشناسان و متخصصان علوم رفتاری یک رفتار نادرست و بیمارگونه تعریف شده است و پیش از آنکه ارزشگذاری شود از آن به عنوان یک رفتار بیمارگونه یاد شده است. اگر در سایر کشورها رانندگی در حال مستی جرم بود در کشور ما علاوه بر جرمانگاری مسالهای ضداخلاقی هم بود و حرمت داشت. اما در عمل نه امکان شناسایی و متوقف کردن مجرم را فراهم کرده بودیم و نه امکان کاستن از امری ضداخلاقی.
این موضوع ورای دستور صریح شرع مبنی بر حرمت استفاده از چنین مادهای است. به عبارت دیگر ما سالها موضوعی واقعی را پنهان کردیم تا اهمیت توصیههای اخلاقی را نشان دهیم غافل از آنکه با این پنهانکاری همان کاری را کردهایم که به ریختن آشغالها زیر فرش توصیف میشود. وقتی در تابستان 1383 قربانیان مصرف مشروبات الکلی دستساز و مسمومیت ناشی از آن در شیراز از 100 نفر گذشت و رسانهها اخبار آن را منتشر کردند کسی به درستی به این نکته اشاره نکرد که این واقعه هر از چندی در یکی از شهرها از زیر فرشی که با آن پنهانش کرده بودیم، بیرون میزند. شهرهای دیگری هم بودند که به همین دلیل نامشان به اخبار حوادث کشیده شد.
حالا قرعه به نام بندرعباس و کرج افتاده است و خبرهایی هم از خرمآباد به گوش میرسد. پیش از آنکه از ذهن بگذرانیم که در چه ماهی به سر میبریم و حرمت این ماه به لحاظ شرعی چیست باید درباره واقعیتهایی از خودمان سوال بپرسیم.
سالهایی که فیلمهایی سینمایی خارجی را دوبله میکردیم و هرجا نامی از مشروبات الکی بود را با عناوینی چون «چای» به سبب شباهت در رنگ آن یا «نوشابه» جایگزین میکردیم در حال اقدامی فرهنگی و اخلاقساز بودیم یا ناخواسته در حال پنهان کردن؟
همه آنهایی که به سبب مصرف یا سوءمصرف مشروبات الکلی این روزها کارشان به پزشکی قانونی کشیده و جان باختهاند میتوانستند به این پرسش جواب دهند چه میگفتند؟ آیا آنها از فیلمهای سینمایی که در آن چای یا نوشابه صرف میشد آموختند و الگو گرفتند که مشروبات الکلی بنوشند؟ اگر از مسمومشدگان مشروبات الکلی دستساز بپرسیم چه خواهند گفت؟ ما کجا نتوانستیم درس اخلاقیمان را درست به جامعه منتقل کنیم؟
فعالان و کارشناسان عرصه آسیبهای اجتماعی و مدیران کنترل بحران عموما براین نکته اتفاق نظر دارند؛ تا زمانی که واقعیت را نپذیریم ولو واقعیتی تلخ، نمیتوانیم بر آن اثر بگذاریم.
ما سالها از رانندگی به هنگام مستی و حوادث ناشی از آن بهویژه در جادههای منتهی به تفریحگاهها و مقاصد گردشگری کشور غفلت کردیم. سالها به سبب ندادن اطلاعات صحیح و پیشگیرانه درباره آثار مصرف الکل و آثار ناشی از سوءمصرف الکل هموطنانمان را در موقعیتی قرار دادیم که آسیب بیشتری دیدند و ما کمکی به نجات آنها نکردیم. طبیعتا به سبب آنکه مبادا بگوییم در کشورمان هستند کسانی که الکل مصرف میکنند درباره آسیبهای آن نیز حرفی نزدیم و پژوهشی انجام ندادیم.
رفتهرفته موضوع آسیبهای ناشی از این رفتار بیشتر و بیشتر شد تا آنجا که وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اعلام کرد که 4 درصد از جمعیت 15 تا 64 ساله کشورمان حداقل یک بار مصرف الکل داشتهاند و دستکم 200 هزارنفر در کشور وابستگی دایمی به الکل یا اعتیاد به الکل دارند.
این در حالی است که اگر یک فرد معتاد به الکل به یکباره مصرفش را قطع کند دچار تشنج شده و احتمال سکته قلبی او افزایش مییابد.
بنابراین در شرایطی که یکی از مسوولان سازمان پزشکی قانونی کشور خبر از مرگ دستکم 100 نفر از هموطنانمان به سبب مصرف یا سوءمصرف مشروبات الکلی دستساز میدهد و در شرایطی که هنوز آسیبهای جدی به هنگام رانندگی و زندگی روزمره از این سوءرفتار شاهد هستیم به نظر میرسد مجموعه اقداماتی که از سال 1390 با راهاندازی گشت تست الکل به هنگام رانندگی یا توسعه مراکز درمان و ترک اعتیاد به الکل را آغاز کردیم را سرعت بخشیده و گسترش دهیم. پنهان کردن این آسیب اجتماعی به کم شدن آن کمکی نمیکند و چه بسا با این کار فرصتهای اصلاح را نیز از جامعه خود دریغ کرده باشیم.