زنان بی‌پناه پایتخت
شهر در ساعات تاریکی شب برای زنان، جای امنی نخواهد بود، با این حال، زنانی شب تا سحر را در پارک‌ها، پیاده‌رو‌ها و... سپری می‌کنند. هر کدام از آن‌ها قصه‌ای پردرد دارند که باعث کارتن‌خوابی و آوارگی آن‌ها شده است.
کد خبر: ۷۰۳۵۰۹
تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۱۹:۵۳ 14 January 2019

به گزارش «تابناک تهران»؛ با وجود ۲۲ نهاد متولی، آمار مشخصی از تعداد کارتن‌خواب‌های سطح تهران وجود ندارد. برخی این تعداد را ۱۵ الی ۲۰ و برخی ۴۴ هزار نفر و بیشتر بیان می کنند. در این میان، تعداد کارتن‌خواب‌های زن نیز مشخص نیست. برخی آمارها، تعداد کارتن‌خواب‌های زن را ۳ هزار و برخی ۵ هزار نفر اعلام کرده‌اند؛ البته آمار‌های رسمی، عددی بین ۵۰۰ تا هزار کارتن‌خواب زن را اعلام می کنند.

 

در سال‌های اخیر، دو گرمخانه برای زنان کارتن‌خواب در شهر تهران ساخته شده است، اما اگر تعداد کارتن‌خواب‌های زن را طبق آمار رسمی هم درنظر بگیریم، دو گرمخانه با ظرفیت  ۲۰۰ نفر، قطعاً نمی‌تواند وضعیت مطلوبی برای زنان کارتن‌خواب ایجاد کند.

 

زنان کارتن‌خواب، بسیار آسیب‌پذیرتر از مردان کارتن‌خواب هستند و به همین دلیل، باید فکر جدی‌تری برای حل این شرایط صورت گیرد. شرایط خاص زندگی زنان کارتن‌خواب باعث شده است که دیدارنیوز شبی تا سحر را با آن‌ها بگذراند و زندگی زنان بی‌سرپناه را از نزدیک لمس کند.

 

 پلان اول: لوازم آرایشی

«می‌ترسم از روزی که لوازم آرایشم تمام شود و دیگر نتوانم با همین وسایل هم خودم را کمی شکل بقیه کنم». شیدا زن ۲۶ ساله‌ای است که مادرش هم کارتن‌خواب بوده و او در خیابان بزرگ شده است. با چشمان طوسی رنگ خود، مدام اطراف را رصد می‌کند و همزمان می‌گوید: «۱۳ سالم بود مادرم برای مواد یک شب، من را به ساقی‌اش فروخت؛ دو سال بعد هم معتاد شدم. سه بار سعی کردم ترک کنم، اما بعد از خارج شدن از کمپ، دوباره برگشتم». صورتش خیلی بیشتر از سن واقعیش را نشان می‌دهد. با صدایی آهسته می‌گوید: «به گرمخانه نمی‌روم، چون آنجا با تحقیر برخورد می‌کنند. روزگار من را به این روزم انداخته است».

 

پلان دوم: خانه‌ای به نام پارک

سمیه ۴ سال است که مواد مصرف می‌کند و دو بار به اجبار ترک کرده و باز به سمت مواد برگشته است. سیگاری آتش می‌زند و می‌گوید: «پارک برای ما محل پاتوق نیست، اینجا خانه ماست». ۶ ماه پیش بچه دو ساله سمیه را زمانی که مواد استفاده می‌کرده، دزدیده‌اند. با بغض می‌گوید: «یک ماه دنبالش گشتم، ولی پیدایش نکردم». همانطور که گریه می‌کند روی کارتن‌اش دراز می‌کشد...

 

پلان سوم: فراموشی غم و غصه

«ما که اعتیاد داریم نمی‌توانیم به گرمخانه برویم؛ یا موادمان را می‌گیرند یا اجازه کشیدن نمی‌دهند. اگر مواد نکشیم با غم و غصه چگونه شب را بگذرانیم». یک دختر ۷ ساله دارد که با پدرش زندگی می‌کند. سرش را به زیر می‌اندازد و می‌گوید: «با دختری در کلاس زبان دوست شدم و او معتادم کرد. شوهرم وقتی فهمید، از خانه بیرونم کرد و طلاقم داد». نرگس مدتی بعد از طلاق با پدر و مادرش زندگی می‌کرده است، اما بعد از اینکه می‌فهمند برای تهیه مواد، تن‌فروشی می‎‌کند از خانه بیرونش می‌کنند. اشک‌هایش بر روی صورتش روان می‌شود و می‌گوید: «از تنهایی خسته شده‌ام و دلم خانه و غذایی گرم می‌خواهد» …

 

پلان چهارم: شب‌زنده‌ داری

به نقطه‌ای نامعلوم خیره شده است و بعد از چندین بار تکان دادن سر می‌گوید: «غذا داری بهم بدهی؟» باز دوباره به نقطه نامعلوم، خیره می‌شود. آن طرف، یکی با پایپ مواد می‌کشد و با غیظ می‌گوید: «دست از سرش بردارید، حالش خوب نیست».

زری بلند می‌گوید: «من حرف می‌زنم، اما عکس نیندازید». زری از خانه پدرش در ملایر فرار کرده و به تهران آمده است. با حرص می‌گوید: «برادرم اذیتم می‌کرد و می‌خواست بهم تعرض کند، به همین خاطر از خانه فرار کردم و بعد به این روز افتادم». زری بعد از اینکه به تهران می‌آید صیغه مردی می‌شود و از طریق او به تریاک معتاد می‌شود. در ادامه می‌گوید: «بعد از اتمام صیغه، ولم کرد و منم آواره خیابان‌ها شدم. اوایل سعی می‌کردم گدایی کنم، اما پول موادم در نمی‌آمد. بعد با علی آشنا شدم که برام مشتری جور می‌کند». زری تن‌فروشی می‌کند ومی‌گوید: «بچه‌های اینجا، هیچکدام گرمخانه نمی‌روند؛ چون شب‌ها فقط می‌توانیم برای عمل فردایمان پول جور کنیم. روزها که مامورها نمی‌گذارند».

 

پلان پنجم: ترس از تجاوز

با هم دوست هستند و شب‌ها یکی بیدار می‌ماند تا از دیگری مراقبت کند. سارا می‌گوید: «بخوابی و کسی مراقب نباشد، کارت تمام است. بارها به زنان اینجا تجاوز کرده‌اند». سارا اعتیاد ندارد ولی نجمه دو سال است که شیشه می‌کشد. سارا موهای نجمه را شرابی رنگ کرده است و با ذوق می‌گوید: «ما مراقب همدیگر هستیم و نمی‌گذاریم کسی اذیتمان کند. روزها گدایی می‌کنیم و با پول آن زندگی می‌کنیم. گرمخانه‌ها هم نمی‌رویم چون شب‌ها ممکن است زنان دیگر اذیتمان کنند». نجمه لیسانس ریاضی دارد و برای درس خواندن به تهران آمده است و در خوابگاه از طریق یکی از دختران، معتاد شده است. با چشمان اشکی می‌گوید: «از شب‌های این شهر می‌ترسم، از خیابان‌های این شهر می‌ترسم. فقط مواد می‌کشم که همه جیز را فراموش کنم». سارا به آرامی می‌گوید: «به نجمه چند بار گروهی تجاوز شده است». چشمان رنگ دریای نجمه پر از اشک و درد است...

 

پلان ششم: رنج بی‌پایان

زنان کارتن خواب، نیاز به حمایت های جدی اجتماعی دارند. به دلیل شرایط اقتصادی، هر روز به تعداد اینگونه زنان افزوده می‌شود، اما رسیدگی به این موضوع هنوز متولی مشخصی ندارد. از سوی دیگر، وجود زنان خیابانی باعث تولد کودکان بی هویت می‌شود که به دلیل روابط بدون ایمنی، اکثر این کودکان بیماری‌های خاص دارند.

شکی نیست که باید فکری برای ساماندهی این زنان صورت گیرد؛ اما آیا با ساخت دو گرمخانه برای ۲۰۰ نفر مشکل رفع می‌شود؟ خیابان‌های شهر تهران و دیگر شهر‌ها تا چه زمانی باید رنج بی‌پایان زنان کارتن‌خواب را تحمل کنند؟

*دیدارنیوز ـ پرستو بهرامی‌راد

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار