علی امیری: بعد از اعلام تصمیم اخیر ترامپ در پایان معافیت های ششماه نفتی شاهد موج بزرگی از اعلام مواضع و اظهار نظر ها و تحلیل‌ها سیاسی و اقتصادی از سوی مسئولان و سیاستمداران و رسانه ها و کارشناسان اقتصادی و انرژی در ایران و در دنیا هستیم که عموما بدنبال پاسخ به شش سوال اساسی می باشند:

1- دلیل اعلام رسمی عدم صدور معافیت برای واردات نفت ایران و میزان احتمالی موفقیت و واقعی بودن آن
2- پیش بینی برنامه سیاسی و اقدامات بعدی دولت ترامپ در مورد ایران و سیاست موسوم به فشار حداکثری
3- سرنوشت انتخابات 2020 و تاثیر احتمالی ‌آن بر این تقابل
4- مواضع احتمالی و میزان همکاری کشورهای به ظاهر همراه ایران مانند روسیه و چین و هند و ترکیه و سایر کشورها مانند اروپا و ژاپن و کره جنوبی و عربستان و امارات و کویت و البته عراق.
5- تاثیر این تحریم‌ها و فشار حداکثری بر اقتصاد ایران در سال 1398
6- راه حل‌های احتمالی برای کنترل و مدیریت و تخفیف این تهدیدات در سیاست خارجی و اقتصادی کشور.

از آنجا که این تصمیم دولت ترامپ از هر زاویه‌ای که دیده شود می تواند تاثیر بسیار مهم و منفی و غیر قابل انکاری بر منافع ملی کشور داشته باشد در این یادداشت تلاش می شود با صراحت و بدون تعارف ضمن پاسخ نسبتا مشروح به این سوالات نکاتی را به همه تحلیلگران و کارشناسان و مسئولان و دلسوزان وطن یادآور شویم و پیشا پیش از طولانی شدن و یا برخی مواقع لحن بدبینانه آن از خوانندگان محترم پوزش بخواهیم. ولی حساسیت مسئله ایجاب می کند که تا انجا که امکان دارد به همه زوایا آن پرداخته شود:

1- هر چند بسیاری از ناظران و کارشناسان داخلی و خارجی از اعلام عدم صدور معافیت برای واردات نفت ایران توسط امریکا غافلگیر شدند ولی باید گفت اصلا این اقدام نه تنها غیر قابل پیش بینی نبود بلکه همانطور که در مقاله ارسالی "برنامه بی نقص ترامپ مجنون، برای اقتصاد ایران و روسیه" در بهمن ماه 1396 آمده بود در ادامه خروج ترامپ از توافق زیست محیطی پاریس در حمایت از منابع نفت و گاز آمریکا و برجام برای ایجاد امکان تحریم نفت ایران در دستور کار ترامپ قرار داشت و اگر ششماه پیش ترامپ به 8 کشور مجوز واردات نفت ایران را صادر کرد تنها دلیل فنی و تکنیکی داشته است نه سیاسی. بزرگترین اولویت و برنامه محوری اقتصادی برای ترامپ و دولت او همانا توسعه هر چه بیشتر تولید نفت و گاز آمریکا با توجه به انقلاب نفت شیل هست و در این راستا او نیاز دارد که قیمت نفت بصورتی مدیریت شود که از 50 دلار که استانه سوددهی کمپانی‌های نفتی درگیر شیل نفت هستند ارزانتر نشود و در عین حال از 80 دلار که استانه تحمل اقتصاد امریکا بدون کاهش رشد اقتصادی یا افزایش تورم است افزایش نیابد. ولی از آنجا که تولید روز افزون و سونامی گونه نفت و گاز شیل آمریکا حتی از پیش بینی کارشناسان خود آمریکا هم بیشتر بود عملا آمریکا در پاییز گذشته با فقدان و کمبود ظرفیت خط لوله برای انتقال و صادرات این حجم عظیم نفت بیشتر روبرو شده بود و با وجود ده‌ها پروژه عظیم خط لوله جدید برای انتقال این حجم تولید هنوز نیاز به ششماه زمان برای در سرویس قرار گرفتن این خطوط جدید بود و دلیل دادن معافیت ششماهه فقط خریدن زمان برای رسیدن به بهره برداری این خطوط جدید بود.

ولی حالا در این ششماه و در زمانی که برخی کارشناسان دولتی و رسانه‌ای ما تماما از عدم توانایی خارج کردن نفت ایران در پایان این ششماه سخن می گفتند تمام اتفاقی که افتاد این بود که این خطوط لوله جدید که 24 ساعته مشغول ساخت آنها بودند با سرعت در 7 منطقه اصلی تولید شیل نفتی امریکا به مرحله بهره برداری می رسند و فقط در تکزاس به عنوان بزرگترین تولید کنند نفت شیل که بزرگترین پایگاه سنتی حزب جمهوریخواه آمریکا و ترامپ هم هست در همین دو ماه گذشته دو خط لوله کم حجم تر 200 و 300 هزار بشکه ای در روز سه ماه زودتر از پیش بینی اولیه به بهره برداری رسیدند ولی سونامی اصلی سه خط لوله جدید 900 و 850 و 670 هزار بشکه در روز و مجموعا 2.5 میلیون بشکه جدید است که از همین ماه آینده یعنی همزمان با توقف صدور معافیت برای وارد کردن نفت ایران با فواصل دو ماه به بهره برداری خواهند رسید و موج سونامی گونه از تولید نفت و گاز شیل امریکا به بازار جهانی نفت و گاز دنیا روان خواهند نمود.

نکته مهم دیگری که اغلب در بین کارشناسان نفتی و مسئولان داخلی و وزارت نفت مغفول می ماند تمرکز آنها بر ارقام تولید نفت در دنیا است. ولی این کارشناسان توجهی به بحث افزایش شدید و به مراتب بیشتر تولید گاز شیل در آمریکا و اصولا افزایش شدید تولید و تجارت گاز طبیعی مایع در دنیا مانند قطر و استرالیا و آمریکا نمی‌نمایند. فقط در یکسال گذشته تولید گاز امریکا حدود 150 میلیارد مترمکعب افزایش یافته و از آنجا که هر مترمکعب ارزش حرارتی گاز طبیعی معادل یک لیتر فراورده نفتی است این به همراه افزایش تولید دو میلیون بشکه ای نفت خام یعنی افزایش تقریبا 5 میلیون بشکه در روز فراورده نفتی جدید فقط در یکسال و همین باعث شده که ارزش گاز طبیعی در بازار امریکا و شرق اسیا شدیدا کاهش بیابد. قیمت گاز در امریکا در ده سال پیش تا 18 دلار در واحد بود امروز به 2.5 دلار در واحد یا یک هفتم ده سال پیش رسیده است و بسیاری از صنایع و نیروگاه‌ها و صنایع پتروشیمی در امریکا و ژاپن و چین و اروپا مصرف گاز را جایگزین نفت نمودند و ظرفیت عظیمی برای صادرات نفت و البته گاز مایع به بازار جهانی بوجود اوردند و پیش بینی می شود در امسال و سال اینده نیز این افزایش تولید افسانه گونه ادامه یابد که اگر نتوان برای آن بازار مصرفی پیدا کرد باعث کاهش شدید قیمت نفت و گاز در دنیا خواهد شد.

به همین دلیل است که بر خلاف نظر برخی کارشناسان محترم باید صراحتا به همه دست اندرکاران سیاسی و اقتصادی و انرژی کشور هشدار داد که نه تنها بازار جهانی نفت از عدم صدور باقیمانده نفت ایران دچار کمبود نمی شود بلکه تیم ترامپ و حاکمیت امریکا برای تضمین سوددهی این صنعت عظیم از هیچ اقدامی سیاسی یا اقتصادی حتی تحریم سخت تر حتی علیه عربستان و روسیه و سایر تولید کننده‌های نفت و گاز خودداری نخواهند کرد. فقط دولت کانادا برای اولین بار در طول تاریخ خود شرکت‌های خصوصی نفت وگاز کانادا را مجبور کرده است تا برای جلوگیری از سقوط بیشتر قیمت نفت صادراتی کانادا به بازار امریکا 350 هزار بشکه از تولیدات نفت شن خود را کاهش دهند. بنابراین تصور اینکه نفت ایران بازار خود را با وجود تحریم‌های امریکا به خاطر کمبود نفت در دنیا حفظ خواهد کرد متاسفانه نسبتی با واقعیت امروز بازار انرژی دنیا ندارد.

برای اینکه بهتر متوجه شویم دنیای انرژی که با سرنوشت اقتصادی کشور ما و اقتصاد خاورمیانه نسبت مستقیم دارد تا چه اندازه متحول شده است باید یاداوری کنیم که پنجاه سال پیش که مصرف نفت دنیا به زحمت به 40 میلیون بشکه می رسید در جریان تحریم نفتی اعراب علیه غرب قیمت نفت از سه دلار با چهار برابر افزایش به حدود 13 دلار رسید. و یا در چهل سال پیش همزمان با انقلاب ایران و متعاقب ان جنگ ایران و عراق و در اوج رکود اقتصادی غرب به خاطر فقط کاهش تولید ایران و عراق قیمت نفت دوباره از 13 دلار تقریبا با سه برابر افزایش به 35 تا 36 دلار رسید که اگر می خواست با تحریم نفت ایران و ونزویلا این داستان تکرار شود باید قیمت نفت با همان نسبت به بالای 250 دلار برسد و با توجه به ارزش دلار در ان مقاطع باید امروز شاهد نفت 400 دلاری می بودیم. ولی حالا می بینید که با وجود اینکه مصرف نفت دنیا به بالای صد میلیون بشکه رسیده و با وجود خارج شدن کامل نفت صادراتی ایران و ونزویلا و کاهش شدید تولید سایر کشورها مانند عربستان و عراق و روسیه و کانادا و... نه تنها قیمت نفت تغییری نکرد بلکه متاسفانه رو به کاهش می رود و اگر همین اراده سیاسی امریکا برای حمایت از تولید کننده های شیل نفتی و در نتیجه تحریم‌های ایران و ونزویلا نباشد الان قیمت نفت به راحتی به زیر سی دلار می رسید. ولی متاسفانه باز بسیاری از مسئولان و حتی کارشناسان انرژی و اقتصاد ما تصور می کنند هنوز همان پنجاه سال یا چهل سال پیش است و این چنین مشاوره و تحلیل‌های غیر دقیق و به روز نشده در اختیار مسئولان بالاتر قرار می دهند.

2- اما در مورد پیش بینی حرکات سیاسی آینده ترامپ در مورد ایران در این دو سال باقیمانده تا انتخابات 2020 همانطور که در مقاله "پوتین، نتانیاهو، ترامپ و امنیت ملی‌ ایران" در تاریخ دی ماه 95 آورده شده بود باید گفت که بالا اوردن ترامپ و تیم او در صحنه سیاسی آمریکا به واقع بزرگترین پروژه سیاسی تاریخ اسرائیل و لابی قدرتمند آن در امریکا هست و تمام هدف نتانیاهو و لابی بسیار تندرو طرفدار او در امریکا از این سرمایه گذاری سنگین و خطرناک اجرا برنامه‌های خود که در راس آنها مقابله با حزب‌الله و حامی اصلی آن یعنی ایران است. از این رو تعهد و اولویت سیاسی ترامپ برای اجرای منویات این لابی غیر قابل تشکیک است. این لابی چنان بر ترامپ و حیات سیاسی و حتی مالی او و خانواده او احاطه دارد که او هرگز قادر نیست که در برابر خواست‌های این لابی بسیار قدرتمند و پر نفوذ مقاومت کند. حتی بسیاری از تندروترین سیاسیون دمکرات و جمهوریخواه طرفدار اسراییل هم باور نمی‌کردند که ترامپ در همین دو سال قدس را به عنوان پایتخت اسراییل و جولان را به عنوان سرزمین اسراییل به رسمیت بشناسد و ضمن خروج از برجام در هفته های اخیر سپاه و نفت ایران را تحریم کامل کند.

برای دلسوزان وطن این باید زنگ خطری اساسی باشد که ترامپ را با تمام تهدیدات و چالش‌های چهل سال اخیر متفاوت ارزیابی کنیم و خطر او را بسیار جدی و واقعی و فوری ارزیابی کنیم چرا که همه نشانه‌ها حکایت از آن دارد که اصولا ترامپ و کاخ سفید در مورد خاورمیانه هیچ استقلال تصمیم گیری ندارند و برنامه های آمریکا در خاورمیانه را در واقع نتانیاهو به کاخ سفید از طرف مهره خود یعنی کوشنر اعلام و دیکته می‌کند و به همین دلیل هم نباید اصلا تعجب کنیم که دقیقا همزمان با تبرئه ترامپ در پرونده همکاری با روسیه دستور اجرایی ترامپ برای تحریم سپاه و خرید صفر نفت ایران صادر گردید. هر چند خود ترامپ و تیم او از جمله پمپئو بدنبال جنگ جدیدی در خاورمیانه با هزینه های بسیار سنگین نیستند ولی باید خیلی ساده باشیم اگر تصور کنیم نتانیاهو این فرصت تاریخی را برای فشار بیشتر به ایران و حزب الله از دست خواهد داد. او هرگز این ریسک را نمی‌کند که فشار حداکثری بر روی حزب الله و ایران را به دور دوم ترامپ موکول کند و همانطور که از ظواهر امر هویدا است شرط برنده شدن ترامپ را در 2020 را به سادگی اجرا برنامه‌های او و فشار حداکثری تحریمی و اقتصاد و حتی اگر کافی نبود تحرکات نظامی علیه نیروهای طرفدار ایران در عراق و سوریه و لبنان و حتی تحریک ایران برای اقدام مسقیم نظامی از سوی ترامپ قرار داده.

3- از همین زاویه در مورد نتیجه انتخابات 2020 هم باید به همه کارشناسان سیاسی کشور یادآوری کرد که هرگز تصور نکنند انتخابات 2020 می‌تواند تغییری اساسی در این برنامه ایجاد کند. اول از همه همانطور که گفته شد تقریبا دو سال تا اغاز دور دوم ترامپ یا احیانا ریاست جمهوری فرد دیگری باقی مانده و دو سالی که باید انتظار شدیدترین فشارها و خدای نکرده حتی تحریکات فیزیکی را داشت و از طرفی بدون تعارف ترامپ و دولت او تاکنون در زمینه اقتصاد و سیاست‌های داخلی و حتی خارجی از همراه کردن پوتین تا تحت فشار قرار دادن چین و تامین امنیت مرز مکزیک و...بسیار موفق بوده و به خصوص بعد از اعلام اخیر پایان تحقیقات مولر و تبرئه ترامپ از همکاری با روسیه عملا محبوبیت و شانس ترامپ برای انتخاب در دور دوم در داخل امریکا و حتی موقعیت و اعتبار او برای دولت‌ها و رهبران سیاستی دنیا مانند اروپا و روسیه و چین و... به صورت اساسی ارتقا یافته و هیچ‌کدام از این کشورها و رهبران حاضر نیستند روی عدم برنده شدن ترامپ در دور دوم حسابی باز کنند. او نه دیوانه است و نه مجنون. اتفاقا بسیار هوشمندانه رفتار می‌کند و بسیار هوشمندانه تر اداره می‌شود. تنها چیزی که می تواند این موقعیت را تضعیف کند همان درز رفتن پرونده هایی اخلاقی و مالی و سیاسی است که ترامپ دارد و تاکنون توسط نتانیاهو و لابی او رفو و در صندوق امن قرار داده شده با این شرط که ترامپ همچنان تمام برنامه ها و فرامین این لابی تندرو را در مورد خاورمیانه و به خصوص ایران و حزب‌الله را اجرا کند.

اما از انجا که در یک ارزیابی علمی و همه جانبه نباید هیچ احتمالی را از جمله شکست ترامپ در انتخابات 2020 نادیده گرفت باز باید گفت حتی اگر دمکرات‌ها در انتخابات برنده شوند و یا ترامپ دچار مشکلی شود که نتواند به ریاست جمهوری خود ادامه دهد هیچ تضمینی نیست که دمکرات‌ها یا پنس برای ایران گزینه بهتری باشند و تغییر اساسی در وضعیت تنش با ایران به وجود اورند. انها که حاکمیت سیاسی در آمریکا و کانادا را و قدرت لابی‌های تندرو طرفدار اسراییل را به خوبی می شناسند می دانند که امید به دمکرات‌ها در مورد خاورمیانه مانند امید به بارش برف در مرداد ماه است. به عنوان نمونه یکی از وعده‌های بزرگ دولت لیبرال جاستین ترودو که در واقع معادل حزب دمکرات در کانادا هست این بود که بعد از پیروزی و ظرف ششماه با نهایی شدن برجام روابط بین ایران و کانادا را دوباره بر قرار نماید. الان چهار سال است که از ان وعده‌ها گذشته و دولت لیبرال او خود را برای انتخابات امسال اماده می کند ولی کوچکترین اقدامی حتی در زمانی که امریکا هنوز در برجام بود برای بهبود و برقراری رابطه و باز کردن مجدد سفارتخانه ها انجام نداده و حتی مواضع او در مورد ایران نه تنها ملایم تر از دولت قبلی و محافظه کار (معادل جمهوریخواه) استفان هارپر نیست بلکه در برخی موارد سخت تر هم شده است.

4-اما در مورد مواضع روسیه و سایر کشورها که به خصوص کارشناسان و تحلیلگران دولتی و رسمی دستگاه سیاست خارجه بر روی آنها حساب کمابیش ویژه ای باز کردند باید گفت که در ماه‌‌های اخیر اصولا پوتین با ترامپ با وجود ادامه برخی تنش‌ها و رقابت‌های زیر پوستی، در سطح کلان در مورد بحران‌های منطقه‌ای و همکاری های استراتژیک همکاری بسیار بهتر و فهم مشترک بهتری نسبت به زمان اوباما با هم برقرار کرده اند. چرا که پوتین می‌داند که اگر با ترامپ نتواند کار کند هرگز با یک رئیس جمهور دمکرات نمی‌تواند کار کند و برای پوتین و منافع حاکمیت سیاسی و اقتصادی روسیه هم ادامه قدرت ترامپ گزینه بهتری نسبت به دمکرات‌ها است و دلیل ان نمی‌تواند چیزی به غیر از نقش ویژه و رابطه نزدیکی که پوتین با نتانیاهو دارد باشد و این در واقع اسراییل هست که با نفوذ خود در صحنه سیاستگزاری آمریکا و حتی روسیه باعث می‌شود پوتین و ترامپ با هم هماهنگی و همکاری نزدیکی داشته باشند. عملا می‌بینیم که روسیه در سوریه و عراق ضمن حذف داعش و کمک به ثبات در عراق حضور ترامپ را در کردستان و مرز سوریه و عراق و البته موقعیت ادلب را پذیرفته و در برابر ترامپ و آمریکا هم حضور روسیه در دمشق و دریای مدیترانه و کریمه را پذیرفتند و حتی اخیرا ترامپ با حمایت ضمنی از ژنرال خلیفه حفتر در لیبی که مدت‌ها است رابطه بسیار گرمی با روسیه دارد عملا منافع و حضور روسیه در لیبی را هم پذیرفته و باز در برابر می‌بینیم که در همین روزها با حمایت قاطع و رسمی پوتین از خلع سلاح هسته‌ای کره شمالی که با استقبال و تشکر ترامپ هم همراه شد این همکاری اوج جدیدی گرفته است. باید گفت این از عجایب نفوذ لابی اسرائیل و دنیا سیاست امروز است که حتی جمهوریخواهان که به صورت سنتی روسیه ستیز و روسیه هراس هستند حالا دولت آنها رابطه و همکاری بسیار بهتری از دمکرات‌ها با پوتین بر قرار کرده. از طرف دیگر تحریم و خارج شدن نفت و گاز ایران و ونزوئلا هم بهترین خبر برای اقتصاد روسیه است و همه شواهد نشان از آن دارد که اگر روسیه با امریکا در مورد ایران همکاری کامل نکند حداقل مقابله هم نخواهد کرد و بیشتر ناظری با ژست دیپلماتیک باقی خواهد ماند چرا که آمریکا ترامپ کمابیش منافع روسیه در بازار نفت و گاز دنیا را به رسمیت شناخته و عملا روسیه را در بازار نفت و گاز جز تیم خود به حساب می‌آورد که برای پوتین برخلاف ما که براحتی اجازه دادیم که نفت و گاز ایران تحریم بشود عدم تحریم صنعت نفت وگاز روسیه برای پوتین بسیار حیاتی و مهم و خط قرمز او است.

در مورد چین و اروپا هم همین داستان برقرار است. سیاست محوری و بلند مدت رهبری چین این است که هرگز به صورت اساسی خود را درگیر مسایل خاورمیانه که برجام و ایران یکی از انها است نکند. چینی ها تا پشت درهای خاورمیانه یعنی پاکستان و ترکمنستان با طرح راه ابریشم به صورت جدی فعال شده‌اند ولی هرگز به عنوان سرمایه گذار و نفوذ سیاسی وارد ایران و خاورمیانه نخواهند شد و هنوز مخالف عضویت رسمی ایران در گروه شانگهای به دلیل تضاد منافع و تداخل در روابط اقتصادی خود با امریکا و اسراییل هستند. حتی در همین اجلاس جهانی در مورد راه ابریشم جدید که با حضور ده‌ها رهبر و فرستاده بلند پایه سیاسی کشورهای مختلف جهان از روسیه تا قلب اروپا و حتی کشورهای آفریقایی به میزبانی رئیس جمهور چین در پکن در حال برگزاری است از هیچ یک از مقامات بلند پایه ایرانی دعوت به عمل نیامده. از نظر چینی‌ها خاورمیانه سیاه چاله سیاسی است که دردسر نزدیکی به آن به مراتب از سود آن بیشتر است و به غیر از ژست دیپلماتیک و خرید نفت و فروش جنس هیچ انتظاری از چین برای همراهی و همکاری با ایران برای دور زدن تحریم‌ها یا حضور فعال در سایر مسایل سیاسی خاورمیانه نباید داشت. در مورد اروپا و سایرین هم دیگر توضیح اضافه نیازی نیست و وقتی روسیه و چین حاضر به همراهی با ایران در مقابل تحریم‌ها نمی شوند انتظار از اروپا یا هند و ژاپن و ترکیه و کره جنوبی و ... بیشتر با عرض معذرت مزاح سیاسی است.

در مورد عربستان هم باز جای یادآوری است که اصولا عربستان هیچ برنامه سیاسی و اقتصادی مستقلی خارج از اراده آمریکا ندارد. عربستان در همین کاهش تولید نفت خود و اوپک ثابت کرده هر چه امریکا بخواهد همان را عمل می کند و عملا حاضر به افزایش تولید خود نیست تا نکند برنامه واقعی ترامپ یعنی گران باقی ماندن نفت برای حمایت از صنعت نفت شیل صدمه ببیند. کسانی که تصور می‌کنند این عربستان است که باعث و بانی این فشارها به ایران هست همانقدر در اشتباه هستند که کسانی تصور کنند کیم بدون تایید نهایی چین عملی انجام می‌دهد یا اسد بدون هماهنگی با پوتین اقدامی می‌نماید. حتی عراق هم وقتی پای جایگزینی نفت ایران یا لیبی یا سایر اعضا اوپک بیاید یک منطق بسیار ساده دارد. عراق می‌گوید از سال 1980 تا 2015 به مدت 35 سال عراق درگیر جنگ و تحریم و کاهش فروش نفت خود بود و در تمام آن سال‌ها تمام اعضا اوپک و از جمله ایران تمام تلاش خود را برای فروش نفت بیشتر و کسب درآمد بیشتر انجام دادند. بنا بر این حالا هیچ یک از اعضای اوپک ولو ایران نمی‌تواند از ما انتظار همکاری و کاهش فروش نفت خود را داشته باشد.

5- با این توضیحات در مورد صحنه اقتصاد سیاسی انرژی جهان می‌رسیم بر تاثیر سیاست کاهش صادرات و درآمد نفتی ایران به صفر بر اقتصاد کشور در سال 1398. در این بخش هر چند تلاش دارم تا با تعدیل این سطور به شکلی که قابل انتشار باشد و سایت محترم الف را برای انتشار آن به زحمت نیاندازد ولی باز اطمینان دارم نمی‌توان شدت اثار منفی این تحول را بر اقتصاد کشور تعدیل کرد. بدون تعارف باید گفت که سیاست به صفر رساندن درآمد نفتی ایران که قطعا با تحریم درآمد صادرات پتروشیمی ایران در هفته‌ها و ماه‌های آینده تکمیل خواهد شد یک تصمیم استراتژیک برای فشار حداکثری به منظور تغییر مختصات بازی بصورت اساسی است و با هر خط‌کش یا طراز و شاغولی که ارزیابی شود تغییر دهنده همه پیش فرض‌ها چند ده سال اخیر در دشمنی بین دو سیستم است. همین نشان می‌دهد که تصمیم برخورد با ایران تا چه حد برای طرف مقابل استراتژیک و حیاتی است. هر چند از مسئولان دولتی نباید انتظار داشت که با انواع موضع‌گیری و سخنرانی‌ها و نوشته‌ها درصدد نباشند که تاثیر روانی این سیاست بر اقتصاد ایران را مدیریت نکنند ولی هرگز جامعه کارشناسی و دلسوز میهن و خود مسئولین در تحلیل‌ها و گزارش‌های خود برای مقامات تصمیم ساز کشور نباید از بیان نتایج مخرب این تحریم با بهانه یا بدون بهانه امتناع کنند و با صراحت و شجاعت حرفه‌ای باید خطرات و تهدیدهای اقتصادی پیش رو را بیان نمایند.

با کاهش شدید درآمد صادراتی نفت و پتروشیمی خیلی خلاصه اگر ما در کوتاه مدت یعنی شش ماه تا 8 ماه اینده نتوانیم تغییری در این روند ایجاد کنیم خدای نکرده اقتصاد کشور به مرحله‌ای می‌رسد که به تجویز هر گونه دارو و راه حل برای بهبود و مدیریت اقتصاد کشور پاسخ منفی بدهد. شاید الان بتوانیم تا چند ماه با استفاده از ذخایر ارزی خارجی کشور فشارها را مدیریت کنیم ولی با هر روزی که زمان بگذرد ذخایر ارز خارجی ایران کوچک‌تر می‌شود و هرگز گمان نکنیم طرف ما از دست ما و ذخایر ارزی ما اطلاع و تخمین دقیقی ندارد. نه تنها سیستم بانک‌های اطلاعاتی کشورهای غربی که در آمریکا تمرکز یافته از همه حساب‌ها و ذخایر ارزی ایران در بانک‌های دنیا با خبر هستند بلکه حتی تمام اطلاعات حساب‌های شخصی بانکی ایرانیان و سرمایه‌های دیگر مانند مستغلات و شرکت‌ها و سهام و حتی ایرانیانی که در کشورهای اروپا و غرب متولد شدند ولی دارای والدین و حتی جد ایرانی هستند با یک پرینت ساده برای انها قابل ردگیری است (البته در مورد تقریبا همه کشورهای دنیا و حتی افراد بومی این کشورها این اطلاعات در مراکزی که هرگز به صورت رسمی اعلام نمی‌شود و اسنودن بخشی از آن را افشا کرد این اطلاعات متمرکز و تجمیع می‌شود).

البته هستند ساده لوحانی مانند خاوری و خانواده او که تصور می‌کنند سیستم این‌ها هم مانند ایران باز است و با زرنگی می‌توان با انتقال حساب‌های شخصی خود به موجودی افراد به ظاهر معتمد بومی این کشورها آن را بیمه کرد ولی وقتی متوجه می‌شوند که تقریبا قسمت اعظم سرمایه اختلاس شده ملت ایران که در دست انها است توسط این افراد به ظاهر معتمد و شبکه حامی آنها از کف انها خارج شده (پول‌های خاوری و زنجانی کجاست؟). اگر می‌بینید که پوتین که از هیچ ضدیت و رقابت و دشمنی با اوباما و دولت آمریکا خودداری نمی‌کرد ولی همیشه رابطه بسیار ویژه ای با نتانیاهو و لابی بسیار تندرو حامی او بر قرار می‌کند به همین خاطر است چون این لابی بسیار قدرتمند است که کلید دار اصلی این بانک اطلاعاتی است و همان لابی است که از طریق خزانه داری امریکا اطلاعات کاملی در مورد تکنیک‌ها و افراد دیگر کشورها و از جمله ایران برای دور زدن تحریم‌ها امریکا به تناسب و اقتضا نیاز تشکیلاتی خود فراهم می‌آورد. همینجا است که متوجه کارکرد بسیار اساسی لوایحی مانند FTٍEF و... برای این تشکیلات و بانک‌های اطلاعاتی می‌شویم چون انها احاطه اطلاعاتی کاملی بر سیستم رسمی بانکداری و کامپیوتر و اینترنت دنیا بدست آورده‌اند ولی سیستم شبکه بازار و نقل و انتقال نقد و طلا و.. هنوز کاملا به کنترل در نیامده.

به هر حال دوستانی که می‌گویند بدون درآمد نفتی و صادرات میعانات نفتی یا پتروشیمی می توان حتی تا 2024 ادامه داد و واقعا به آن اعتقاد کارشناسی و نه تبلیغی دارند با احترام مانند این است که گفته شود می‌توان تعدادی از ستون‌های اصلی یک ساختمان چند طبقه را حذف کرد و باز آن ساختمان بدون مشکل برقرار بماند. ساختمان و شالوده اقتصاد نوین ایران و بیشتر قریب به اتفاق طبقات آن مانند صنعت (مونتاژ) خودروسازی، صنعت بسته‌بندی و تجهیزات کشاورزی و مواد غذایی، صنعت کاغذ، صنعت (مونتاژ) تولید مرغ و گوشت و تخم مرغ، صنعت بانکداری و مالی و صنعت تولید و انتقال برق و تجهیزات برقی، صنعت(مونتاژ) لوازم خانگی، صنعت مخابرات و کامپیوتر، بودجه دولت، صنعت حمل‌ونقل دریایی و زمینی و هوایی و ناوگان‌های مربوطه و حتی تامین غذایی ملت 85 میلیونی ایران در حداقل پنجاه سال گذشته بر تک ستون اصلی صادرات نفت و درآمد ارزی ناشی از آن بنا شده. اگر ساختمانی بدون ستون‌های اصلی خود می‌تواند برقرار بماند می‌توان به قوام ساختمان اقتصاد ایران هم بدون درآمد نفتی برای میان مدت و بلند مدت امیدوار بود.

6- اما در مورد سوال و محور آخر و راه حل های احتمالی باید گفت اصولا در چند ده سال گذشته وقتی به بحث راه‌حل برای هر معضلی در کشور از بحث کم آبی و خشکسالی تا آلودگی و تا سیاست خارجی و مشکلات اقتصادی می‌رسیم با یک آسیب بزرگ در بدنه علمی و کارشناسی کشور مواجه می‌شویم که همان عدم شایسته سالاری نهادینه شده به دلیل رانتی و امتیازی کردن سیستم آموزش عالی کشور است و سال‌ها با نپرداختن به این مشکلات تلنبار شده زمانی به فکر حل می‌رسیم که معضلات خود را به ما تحمیل کردند و خیلی دیر است. تا تابستان خشک و بی‌آب و پر از گرد و غبار هست با سونامی تحلیل‌های بی‌ارزش و غیر علمی مانند دزدیدن ابر و هارپ و... مواجه می‌شویم ولی چند ماه بعد در فصل زمستان با آلودگی هوا همه تحلیل‌ها و راه حل‌ها به چگونگی مبارزه با آلودگی و آب‌پاشی با هواپیمای ملخ دار تغییر جهت می‌دهد ولی مدیران جهانی ما نه خود حاضرند بپذیرند که بخش بزرگی از مثلا معضل آلودگی یا تحریم اقتصادی کشور از بی‌مدیریتی انها در مدیریت تهدیدات خارجی یا چالش هسته‌ای با فرمایشاتی بی‌حساب و کتابی مانند بریدن ترمز قطار هسته‌ای یا آن‌قدر قطعنامه صادر کنید ناشی می‌شود. و نتیجه آن تحریم بنزین برای کشور است که باز ایشان با مدیریت جهانی اما ناشایسته سالار خود دستور تولید بنزین پتروشیمی را بدهد و برای حل مشکل الودگی وحشتناک و سمی آن دستور آب‌پاشی با هواپیمای ملخ دار بدهد تا این اثار این همه سو مدیریت و عدم شایسته سالاری را از روی پایتخت و در واقع بی مدیریتی خود بشوید.

تا زمانی که نتوانیم به صورت علمی و سیستماتیک بر عملکرد چنین مدیران و تحلیلگرانی ارزیابی موثر و در نتیجه باز خواست و بازبینی علمی در نحوه سیاست‌ها و مدیریت آنها داشته باشیم نتیجه این می‌شود که تا رئیس‌جمهور کشوری که اعتقاد داریم اصلا غلطی نمی‌تواند کند عوض می‌شود و دو تا تحریم نفتی بر قرار می‌کند ناگهان همه به صرافت هنر مذاکره یا هنر سیمان کاری می‌افتند و با مدیریت بظاهر شیک‌تر خود اشتباهاتی تاریخی انجام می‌دهد که ان مدیر جهانی با ان مدیریت فاجعه‌بار نزد برخی از مردم رو سفید بیرون می‌آید. مدیرانی در دور اول آقای روحانی که سود موهوم بانکی را به 28 درصد و نقدینگی برای تامین این سودهای موهوم را به چهار برابر رساندند و صحبت از حماسه تورم تک رقمی ساختگی کردند که حالا باید ملت ایران بهای آن را بپردازد و ترامپ و دیگر رقبا بهترین استفاده را از آن نمایند یا آن مدیر دیگر که با طرح بیمه سلامت خود که حتی غنی‌ترین و ثروتمندترین کشورهای دنیا از تامین علمی آن عاجز هستند مقدمات فرو رفتن سیستم درمانی و بیمه کشور را به اوج‌های جدید اما پایین فراهم آورد و حالا به راحتی با استعفا و کنار رفتن مانند همان مدیر جهانی چهره حق به جانب هم می‌گیرند که به خاطر دفاع از حق بیمه و بازنشستگی مردم از ادامه کار انصراف می‌دهیم و یا دلار را 4200 تومن اعلام می کنیم انشالله نتیجه می‌دهد!

برای راه حل این تلنبار مشکلات و خطرهای ملی در سیاست خارجی هم باید بپذیریم که متاسفانه دولت اقای روحانی و تیم او در سیاست خارجی اشتباهات بسیار بزرگ و تاریخی انجام دادند که بزرگترین آن در صحنه سیاست خارجی همان سیمان کردن اراک و مذاکرات برجام بود که برای همیشه صحنه بازی و بستر جریانات را علیه کشور ما به صورت اساسی تغییر داد ولی باز یا متوجه نیستیم یا به نفع مدیریت و منصب خود نمی‌دانیم که متوجه شویم.

حالا هم برای راه حل تحریم‌ها فقط باید گفته شود بعد از سیمان شدن اراک و برجام اصولا دیگر طرف مقابل ما هیچ نیاز و دلیلی برای دادن امتیاز به ما نمی‌بیند چون هر روز که بگذرد ادامه این وضع به نفع او و به ضرر ما است. شاید اگر ما هوشیاری به خرج می‌دادیم و در یکسال اول ترامپ و به خصوص قبل از کیم در زمانی که هنوز ترامپ در پرونده روسیه تبرئه نشده بود و به شدت تحت فشار برای ارایه کارنامه موفقی در سیاست داشت شاید شانس بسیار بیشتری برای گرفتن امتیاز و توقف ترامپ داشتیم (ترامپ و فرصتی تکرار نشدنی‌ برای ایران) ولی حالا تصور اینکه گمان کنیم این تحریم‌های اقتصادی و فضای سیاسی علیه ایران که متاسفانه با کمترین هزینه برای آنها کاملا در دنیا جا افتاده با یک دور مذاکرات جدید حل می شود هیچ قرابتی با واقع گرایی ندارد. تنها کاری که ما در این شرایط باید فوری انجام دهیم این نیست که انتظار داشته باشیم بعد از سال‌ها با یک اشتباه فاحش دیگر دیپلماتیک از سوی آقای ظریف در اعلام تمایل به مبادله زندانیان که عملا مدعای آنها را در استفاده ابزاری ایران از زندانی کردن افراد تایید می‌کند یا حداقل انها چنین استنباطی را به راحتی به خورد افکار عمومی دنیا و سیاستمداران دنیا می‌دهند یا ناگهان به جای دیدار و مصاحبه متعدد و تحریک‌آمیز با وزیر خارجه سابق و هیچکاره آمریکا (جان کری) یا جریان رسانه‌ای طرفدار جان کری و دمکرات‌ها مانند سی‌ان‌ان و فرید ذکریا ناگهان تغییر فاز بدهیم و ترتیب یک مصاحبه بسیار دیر هنگام با رسانه اصلی جریان غالب کنونی آمریکا انجام دهیم و تصور کنیم می‌توان جریانات را به نفع خودمان تغییر دهیم. این عین ساده انگاری و برخورد غیر حرفه‌ای است که ما را به اینجا رسانده.

برای کوتاه مدت و همین چند ماه اینده باید تمام تلاش ایران و تیم قطعا جدید دیپلماتیک و سیاست خارجی کشور بر توقف این قطار فشار حداکثری باشد. ابتدا باید قطار در حال حرکت را متوقف کرد و بعد امیدوار بود که با اقداماتی آن را به جهت مخالف به حرکت درآورد. دقیقا همان کاری که کیم و کره شمالی دارند انجام می‌دهند. کیم و کره شمالی با تغییر لحن خود و بدون اینکه کوچکترین امتیازی در مورد برگ اصلی برنده خود یعنی امکانات هسته‌ای خود بدهند و با دادن امتیازات کوچک و غیر استراتژیکی مانند ازاد کردن چند زندانی یا ملاقات در بالاترین سطح و قطعا بدون اینکه واقعا انتظار داشته باشد که ترامپ به او امتیازی در بحث تحریم‌ها بدهد حرکت بیشتر امریکا را در فشار حداکثری به کره شمالی متوقف کرد. بعد از این مرحله است که کیم امیدوار است با تلاش با همراه کردن قدرت‌های بزرگ دنیا و افکار عمومی دنیا در میان مدت و با چانه زدن در مسایل هسته ای و تحریم به دنبال امکان تغییر بستر بازی به نفع کره شمالی است. ایران هم باید هر چه زودتر لحن و فحوای سخنان و مواضع دیپلماتیک خود را به صورت اساسی تعدیل و ملایم کند تا دست ایران ستیزان و ایران هراسان را خالی کند. بعد از ان باید در تلاش پله به پله و نه ناگهانی و سیمان کردن بزرگترین برگ برنده کشور بدون گرفتن هیچ تضمینی) به دنبال کاهش فشار و عادی کردن جو و معامله باشد که در حال حاضر و بعد از تسلیم تقریبا مجانی برگ امکانات اتمی کشور همان برگهای برنده منطقه‌ای کشور می‌باشد. مطرح کردن مسایلی همچون بستن تنگه هرمز یا به خطر انداختن کشتیرانی بین المللی که خط قرمز همه کشورهای دنیا است به خصوص از سوی کسانی که تجربه جنگ نفتکش‌ها در سال پایانی جنگ تحمیلی را دارند به غیر از بازی ناخوداگاه در زمین دشمن هیچ معنا دیگری ندارد.

خوشبختانه جای امیدواری است که هر چند دیر ولی به هر حال از فحوای موضع گیری ها مقامات مسئول کشور چنین بر می‌آید که مسئولان اصلی دولت و کشور جدا از این سر مقاله نویس‌های کم دانش و احساسی (در خوشبینانه ترین توصیف)، انها هم این بار از جدی بودن مسئله و لزوم یافتن راه حل فوری برای تخفیف و مدیریت بحران سیاست خارجی و تحریم منابع درآمد ارزی کشور و تلاش برای محدود کردن دامنه تحرکات طرف مقابل در رد قاطعانه پیشنهادهای مشکوکی همچون بستن تنگه هرمز آگاه هستند.

در انتها از سروران گرامی اجازه می‌خواهم سخن اصلی و عصاره هشدار آمیز این یادداشت را بی پرده مرقوم نمایم. لطفا ترامپ و خطر او برای امنیت ملی ایران و کیان میهن را بسیار جدی ارزیابی کنید و وقتی صحبت از کیان میهن می‌شود باید دیگر سرنوشت و منافع و مواضع این یا آن شخص و حزب و گروه و دسته و این دولت یا آن دولت و این مدیر جهانی و معجزه هزاره یا ان دیپلمات هزاره نباید مهم و مطرح باشد. کیان میهن کشتی است که از صدر تا ذیل این کشور همه در آن سوار هستند و به خاطر جهت یابی نادرست برخی خدمه از روی سهل انگاری یا بد دانشی و غرور متاسفانه به سوی طوفان و تله غیر ضروری که از سوی بدخواهان این کشتی به نام ترامپ و تحریم‌ها خرید نفت بر مسیر حرکت این کشتی پهن شده رانده شده است. هیچ اولویتی مهمتر از ثبات و اقتدار کشتی نیست. در عراق و لیبی و یمن و سوریه و کره شمالی و ونزوئلا و... متاسفانه این تعریف از کیان میهن به یک شخص تقلیل یافته بود که همه نتیجه آن را می‌بینیم. ولی خوشبختانه و انشالله در ایران همه ما 85 میلیون از بالاترین مقامات مسئول و دولت تا این حزب سیاسی یا ان گروه منتقد و یا آن ملی و مذهبی و حتی غیرمذهبی و یا طرفداران احساسی این تیم فوتبال یا ان تیم متفق القول هستند کیان میهن شخص نیست بلکه کشتی است که همه از نظام تا دین و مذهب تا دولت و تا 85 میلیون ایرانی سوار بر این کشتی هستند و مهمترین اولویت هر یک از این 85 میلیون ایرانی همان ثبات و حفظ مقتدر این کشتی است ولو اگر نیاز به از خود گذشتن تک تک این 85 میلیون نفر باشد.

نمی توان سرنوشت این کشتی را به اما و اگر و راه حل های آرزو مانند و خیالی چند مشاور و تحلیلگر که بارها ثابت شده تحلیل‌های بی استناد آنها مانند توان بر هم زدن توازن خاورمیانه در جنگ تحمیلی یا چند قطبی بودن دنیا یا عدم توان طرف مقابل برای تحریم نفت ایران و پایان یافتن چالش هسته‌ای یا احتمال اضمحلال این قدرت جهانی در آینده غیر قابل پیش‌بینی یا لغو همه تحریم‌ها در یک روز و... که اشتباه از اب درامده ولی از ارزش‌های انها به دلیل فقدان سیستم ارزیابی و بازنگری و بازخواست و غرق شدن همه استانداردها و ارزشیابی‌ها در منیت ها و دعواهای حیدری و نعمتی و اصولگرا و اصلاح طلب و راست و چپ هرگز چیزی کم نشده مشروط و مرتبط نمود. اگر این کنیم در حق خود و خانواده و میهن خود ستم کردیم و تاریخ به بدترین صورت ممکن ما را تنبیه خواهد کرد که این عین اعتقادات دینی ما هم هست که هرگز قرار نیست از ما هیچ حرکت و تعقل و تفکر بهینه و مستند به علم و هشیاری و واقعیت نباشد و نعمات و امکاناتی را که خدا به این کشتی ارزانی داشته مانند نعمت بیکران نفت و گاز را با کج اندیشی و بی فکری اسراف و هرز دهیم و بعد چون بلد نبودیم از این نعمت بیکران استفاده بهینه نماییم از کلید زدن اقتصاد بدون نفت و گاز داستان بسراییم گویی که راه حل را یافتیم و انتظار تحقق وعده نصرت و فتح الهی را هم داشته باشیم. چین چهل سال است که رشد اقتصادی دو رقمی دارد و با خاتمه همه دشمنی ها با دنیا و با همزیستی فعال از شرق تا غرب و با باز کردن مسیر برای استفاده از همه تجارب و سرمایه ها و افکار و روش‌های نو ولو غربی یا ژاپنی هنوز ده‌ها سال در بحث توسعه و استقلال علمی و اقتصادی و صنعتی حتی از ژاپن فاصله دارد ولی چگونه دوستان انتظار دارند با کلید زدن بحث اقتصاد بدون نفت که مانند همان بانکداری اسلامی هیچ چارچوب علمی و قابل ارزشیابی برای ان تدوین نشده بتوانند ظرف ششماه یا یکسال تاثیر حذف درآمد نفتی را از اقتصاد ایران به صفر برسانند؟ واقعا برای این گونه تفکرات غیر علمی نباید متاسف بود؟

اطمینان دارم که هنوز برخی خوانندگان محترم و برخی از همان تحلیلگران باز با اوردن استنادات خود منکر محورهای اصلی این نوشته خواهند شد و تهدید بسیار واقعی و فوری و جدی تحریم نفتی را جنگ روانی و تبلیغاتی خواهند نامید. در جواب فقط از این بزرگواران انتظار می‌رود به یک سوال پاسخ دهند. اگر خود با جواب خود قانع شدند ما و بسیاری از خوانندگان هم قانع خواهیم شد. ایا به نظر این بزرگواران از اینکه از دویست کشور دنیا حتی یک کشور و یک شرکت معتبر ولو کوچک حتی از کشورهایی مانند چین و روسیه حاضر نیست بدون هماهنگی و اجازه امریکا از ایران نفت وارد کنند و ارزش واقعی آن را به پول معتبر بین المللی بپردازند نمی‌توان نتیجه گرفت که این تهدید برای کیان میهن تبلیغی و روانی نیست و اتفاقا بسیار جدی و واقعی و فوری است و به راه حل فوری و جدی که چیزی جز تلاش برای تغییر بستر سیاست‌ها و بازنگری در اشتباهات و مدیریت برای تخفیف فشارها نیست نیاز دارد؟