در نشست درس‌آموخته‌های بازیابی بم پس از زلزله مطرح شد؛
در همه‌ی این ۱۶ سالی که گذشته، هربار که یاد بم و غم‌هاش افتادیم، اشک ریختیم و بعد، اشک‌هامان را که پاک کردیم، از خود و از دیگران پرسیدیم: «آیا جلوی تکرار این‌جور حوادثی گرفته میشه؟». سوالی که ۱۶ سال بعد از زلزله‌ی دی‌ماه ۸۲ بم هم هنوز هیچ‌کس نمی‌تواند قاطعانه درباره‌اش بگوید: بله.
کد خبر: ۸۰۹۴۴۷
تاریخ انتشار: ۰۸ دی ۱۳۹۸ - ۰۹:۳۲ 29 December 2019

در کرمان که اهل علم و فن این روزها برنامه‌ای نداشتند تا به بهانه‌ی این مناسبت، درباره‌ی این موضوع صحبت کنند که آیا از این حادثه درس گرفته‌ایم یا نه؟ در تهران اما، در دانشگاه شهید بهشتی، دیروز چهارشنبه، یک نشست با موضوع «درس‌آموخته‌های بازیابی بم پس از زلزله ‌سال ١٣٨٢»  برگزار کردند.

به گزارش تابناک کرمان به نقل از روزنامه شهروند، در این نشست، علیرضا فلاحی، دانشیار دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی، سخنانش را بر فلسفه بازسازی سکونتگاه‌های انسانی پس از سانحه استوار کرد: «وقتی صحبت از بازسازی می‌کنیم، قطعا فلسفه‌ای به‌دنبال آن است. یکی از معروف‌ترین استادان این حوزه درباره فلسفه بازسازی می‌گوید وظیفه ما در بازسازی پس از سانحه نه‌تنها بهتر ساختن تار عنکبوت پاره شده است بلکه باید هویت، حکمت و قدرت عنکبوتی را که آن تارها را می‌تند، احیا کنیم تا قادر به تنیدن تارهای قوی‌تر، پایدارتر و تاب‌آورتر برای خود در آینده باشد. بنابراین فلسفه بازسازی کاملا مشخص است، یعنی احیای توانی که از قبل وجود داشته است که باید در آینده بهتر بازسازی شود».
فلاحی در ادامه، بحث خود را از ین نقطه آغاز کرد که شباهتی نظام‌مند میان طبیعت و مسائل زندگی انسانی وجود دارد: «طبیعت تاب‌آور به ما می‌گوید سلسله مراتب و نظام و شبکه‌ای ارتباطی وجود دارد. برای مثال درون برگ سلسله مراتبی وجود دارد که عامل دسترسی آن به زندگی است بر اساس نیازهایی که برگ دارد. نکته دوم این است که ابعاد فیزیکی هر عضو طبیعت بر اساس نیازهای همان عضو بسط و قبض می‌یابد. اگر از این مسئله به سراغ شهری مثل بم برویم، می‌بینیم که شهر بم قبل از زلزله، شهری تاریخی و دارای ارتباط‌های نظام‌مند و به اصطلاح ارگانیک است؛ به این معنا که از اساس به‌صورت طبیعی و بر اساس نیازهای موجود رشد کرده است. باید بدانیم یکی از مهم‌ترین خصوصیاتی که شهرهای سنتی در کشور ما داشته و دارند، ارتباطات ارگانیک براساس نیازهاست؛ برای مثال مسیرها بر اساس نیازها و ابعاد حرکتی خود به خود شکل می‌گیرند».
فلاحی در ادامه به تشریح عناصری پرداخت که یک شهر را تشکیل می‌دهند. «در تعریف شهر به ‌عنوان سکونتگاه انسانی باید بگوییم که چند عنصر دارد؛ اول آن چیزی که می‌بینیم یعنی بناها و زیرساخت‌ها اما بعضی از عناصر را هم نمی‌بینیم و انسان عاملی است که میان این عناصر ارتباط برقرار و فعالیت می‌کند و از طریق دسترسی خود به بناها وارد می‌شود و اگر چنین به مسئله نگاه کنیم فلسفه بازسازی بهتر و مشخص‌تر  بیان می‌شود که اگر شهری تخریب شد باید چه چیزهایی را در نظر بیاوریم؛ اگر فقط و فقط به عنصر بناها و زیربناها توجه کنیم و از مسائل پنهانی دیگر غافل بمانیم، نتیجه این می‌شود که  بیش از یک دهه از زلزله می‌گذرد و هنوز شهر بم شهر نشده است».
دانشیار معماری دانشگاه شهید بهشتی از گرایشی از معماری گفت که شهر را به ساختن ساختمان تقلیل نداده و ارتباط‌های شبکه‌ای را در یک سکونتگاه انسانی نیز در نظر می‌گیرد. «در دنیا و در ایران رشته‌ای جدید به نام «معماری بایونیک» تاسیس شده است که دو مبحث طراحی و ساخت را با الهام‌گرفتن از عناصر طبیعت بررسی می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که اگر بتوانیم از اصولی که طبیعت را ماندگار و تاب‌آور کرده، در ساخت‌وسازهای شهر و معماری استفاده کنیم شاید بتوانیم به تاب‌آوری نزدیک‌تر شویم و وقتی این اتفاق بیفتد خود به خود از آسیب‌پذیری نیز کاسته خواهد شد».
مسئله‌ی بعدی از زبان این استاد شهرسازی بر این بنیان استوار بود که اولویت شهرسازی در پیشگیری از حوادث است یا در بازسازی پس از حادثه. «معنی این حرف این نیست که دست روی دست بگذاریم و منتظر بمانیم که اتفاقی بیفتد تا به آن واکنش نشان دهیم. من بحث خود را به این علت از طبیعت شروع کردم که باید نگاه همه‌جانبه به موضوع داشته باشیم و یکی از مشکلاتی که تا به امروز داشتیم این بوده است که نگاه ما به شهر و ساختمان نگاهی مهندسی و کالبدی بوده است که البته بی‌دلیل هم نیست».
فلاحی در ادامه گفت: «اگر بخواهیم معماری بازسازی را تعریف کنیم باید سه عنصر را در نظر بگیریم؛ عنصر اول خود منطقه آسیب‌دیده است که قبل از سانحه مشخصاتی داشته و عنصر دوم نیازهایی است که قبل از سانحه وجود داشته که به آن توجه نشده است و عنصر بعد این است که باید به این نیازها به شکل کالبدی پاسخ داده می‌شد. پس نیاز، ماده‌ای است که منطقه آسیب‌دیده و فرم بازسازی را با همدیگر پیوند می‌دهد و فصل مشترک این سه عنصر معماری بازسازی می‌شود که شامل تمام ابعادی است که خود را متجلی می‌کند».
از نظر این استاد دانشگاه نبود نگاهی همه‌جانبه و از سوی دیگر بدیهی‌انگاشتن مسائل باعث شده تا برخی مسائل پس از زلزله بدون جواب باقی بمانند. «جمعیت بم ٨٠‌ هزار نفر بود و ٢٠‌ هزار نفر از جمعیت این شهر در زلزله کشته و ده‌هزار نفر مصدوم شدند  اما پرسش اینجاست که چطور پس از ٦ ماه جمعیت شهر به  ١٢٠‌هزار نفر رسید؟ نکته اینجاست که ما یادمان رفته که شهر امری تکین نیست و مثل همان برگ رگ و ریشه‌هایی دارد و با نگاهی شبکه‌ای، شهر وقتی شهر است که با روستاها در ارتباط باشد و بالعکس. روستاهای بم خرما تولید می‌کردند و محل نگهداری آنها سردخانه‌های شهر بود که از آنجا به نقاط دیگر کشور و جهان صادر می‌شد و درواقع ارتباطی ارگانیک در این میان وجود داشت که ناگهان با زلزله این شبکه ارتباطی قطع شد و سردخانه‌ها از بین رفتند و کسانی که خرما می‌خریدند، دیگر توان خرید نداشتند و کشاورزان هم از ترس اینکه بدون روزی بمانند به شهر آمدند تا کانکس دریافت کنند و تمام این شرایط پیچیده  باعث شده بمی‌ها  بگویند که «ما در بم تنها هستیم» و این اتفاقی طبیعی است».

فلاحی نبود نگاه همه‌جانبه در ساخت‌وساز را عاملی می‌داند که باعث شده تا بازسازی بم به ضد خود تبدیل شود: «اگر مسئله به صورت شبکه‌مند و نظام‌مند مطالعه و ارتباطات دیده نشده باشد، هر نوع ساخت‌وساز به ضد خود تبدیل شده و شهری مثل بم را به شهر کانکس‌ها تبدیل می‌کند».
طرح مسئله درباره شهرسازی از سوی فلاح، بحث او را به سمت پاسخ به تفاوت شهرسازی و بازسازی شهر برد. او گفت: «این مسئله مثل کوه یخ است که بیش از آنچه قابل دیدن است، نکاتی وجود دارند که نمی‌توان آنها را مشاهده کرد. آنچه که در زلزله دیده می‌شود خانه‌ها و زیرساخت‌ها و هر چیز کالبدی است که باید آنها را ساخت؛ غافل از این نکته که اصولا چگونه این سکونتگاه‌ها شکل گرفته بودند. بازسازی‌های ما عمدتا موفق نبود؛ چون نگاه ساخت آنها همه‌جانبه نیست. صرفا ساختن ساختمان ضد زلزله مطرح می‌شود اما این مسئله مورد غفلت است که چگونه و چرا این سکونتگاه‌های قبل از زلزله به وجود آمده و دلیل اینکه پیشینیان اندیشمند ما چنین سازوکاری را در شهر ایجاد کرده‌اند، چه بوده است؟».
فلاحی بازسازی شهر را نه در ساختن ساختمان‌هایی مدرن که در بازسازی دوباره شهر با همان منطقی دانست که زندگی در شهری خاص را ممکن کرده است. به گفته او چیزهایی که باید دیده شوند روابط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است که شهر را تشکیل داده‌اند که قابل نشان دادن نیست و این در حالی است که ما نسخه‌هایی می‌پیچیم بدون آنکه مسئله را درک کنیم و این کار را می‌کنیم چون فکر می‌کنیم دانشگاه رفته‌ایم. این نکته درست است که بازسازی نظریه‌های خاص خود را دارد اما تا وقتی به محل نرویم و فضا و زمان شهر را درنیابیم، نمی‌توانیم مسئله را به درستی درک کنیم.

شهرها آسیب‌پذیرتر شده‌اند

مهدی زارع، مدیر گروه زلزله‌شناسی پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی و مهندسی زلزله هم، یکی دیگر از سخنرانان این همایش بود که در سخنانش تصریح کرد با توجه به تغییرات نظام شهرنشینی در ایران، مناطق مختلف کشور نسبت به زلزله آسیب‌پذیرتر شده‌اند: «در شانزدهمین سالگرد زلزله باید ببینیم وضع امروز ما چگونه است و از خود بپرسیم چرا آسیب‌پذیرتر شده‌ایم؟ امروز جمعیت در دنیا رشد پیدا کرده است. شهرنشینی نیز افزایش یافته است و ما از ١٦‌سال پیش تا امروز شهرنشین‌تر شده‌ایم. همچنین کلان‌شهرهای بسیاری روی مناطق زلزله‌خیز توسعه یافته ‌است و تغییرات اقلیم در دنیا نیز  اتفاقات مختلفی را ایجاد می‌کند».
به گفته‌ی زارع، یکی از گرفتاری‌های مهم در ایران این است که شهرهای بزرگ در نزدیکی مناطقی با خطر بالای زلزله هستند و ایران جزو کشورهایی است که بیش‌ترین تلفات را از زمین‌لرزه‌ دارد: «در طول یک شب، یک‌سوم جمعیت یک شهر را از دست دادیم. واقعا این سوال وجود دارد که اگر کلان‌شهری ١٠میلیونی دچار چنین زلزله‌ای شود چه اتفاقی خواهد افتاد؛ این سوالی بسیار پیچیده، سخت و سنگین است».
نبود سنجشی مناسب برای تشخیص میزان زلزله‌های کمتر از چهار ریشتر نکته‌ای است که زارع از آن انتقاد کرد: «همچنان در زلزله‌های بین سه تا چهار ریشتر فقط یک‌سوم رخدادها و در زلزله‌های بین دو تا سه ریشتر یک‌پنجاهم رخدادها را می‌توانیم ثبت کنیم، به این دلیل که پوشش لازم فناوری را نداریم. اما با همان آماری که وجود دارد، می‌توان به این نتیجه رسید که در زلزله‌هایی به بزرگی چهار ریشتر در کل کشور افزایش یک‌ونیم برابری و در تهران افزایش دوبرابری داشته‌ایم».
این زلزله‌شناس در ادامه‌ی صحبت خود پس از بررسی زلزله سر پل ذهاب در آبان ٩٦  نتیجه گرفت: «٦٢٠ کشته، ١٢‌هزار مصدوم، ١٠ شهرستان و یک‌هزار و ٩٣٢ روستای آسیب‌دیده و ١٠٣‌هزار واحد مسکونی خراب در حالی بود که زلزله ٢٠ کیلومتر عمق داشت و سطح گسترش آن به سطح زمین نرسید و در ساعتی رخ داد که مردم بیدار بودند؛ به نظرم این امکان وجود داشت که در این زلزله کشته ندهیم. الگوی زمین‌لرزه‌هایی که در ناحیه سر پل ذهاب اتفاق افتاد به ما یاد داد که با یک رخداد و پس‌لرزه‌های آن مواجه نیستیم بلکه با یک رخداد و رخدادهای دوم و سوم مواجه هستیم و این نکته مهمی است».
از نظر زارع، منطقه منجیل تنها منطقه‌ در ایران است که زلزله‌ای واقعا شهری را تجربه کرده است. زلزله شهری هم به گفته او، یعنی زلزله‌ای که در آن نیروگاه، سد، پل، کارخانه و مراکز مخابراتی خراب شود و زلزله بم هرگز ابعاد زلزله منجیل را نداشت. این پژوهشگر زلزله‌شناسی در بخش دیگری از سخنانش بر این نکته پای فشرد که شرایط ایران در آسیب‌پذیری زلزله تعریف چندانی ندارد: «‌١٦‌سال پیش زلزله بم اتفاق افتاد و واقعا نشان داد وضع ما در این‌باره چگونه است و به نظر من نشان داد واقعا آسیب‌پذیریم. وقتی زلزله‌ای به بزرگی شش‌ونیم ریشتر در این شهر روی داد، عملا فقط یک طرف شهر یعنی سمت شرقی شهر از بین رفته بود و سمت غربی چنان سالم ماند که انگار اصلا زلزله نیامده بود. اما سمت شرقی طوری خراب شد که فاجعه درست کرد. این رکوردِ ما را خیلی بد کرد و نسبت کشته به جمعیت در زلزله را در کشور ما بالا برد، به‌طوری‌که رتبه یک دنیا را پیدا کردیم و آسیب‌پذیر‌ترین کشور از نظر تلفات شدیم».

انتهای پیام/*

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار