کد خبر: ۸۵۴۰۴
تاریخ انتشار: ۰۸ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۳ 30 August 2015
استاد رجب ابراهیمی شاعري است كه به شدت شيفته طبيعت اردبيل و روستايش «كورابازلي» بوده و سرشتگي اش با فضاي روح نواز سرزمين مادري جلوه اي ويژه به سروده هاي وي داده است.

به گزارشتابناک اردبیل ، «فرهاد» شاعري سودا زده است كه به شدت شيفته طبيعت اردبيل و روستايش «كورابازلي» بوده و سرشتگي اش با فضاي روح نواز سرزمين مادري جلوه اي ويژه به سروده هاي وي داده است درحقيقت اين ترانه سراي بزرگ آذربايجان درست در آنجايي به شاعري خلاق و با ذوق تبديل مي شود كه در هزار توي زمان كودكيش بسر برده و تصاوير زيبايي هاي دلكش آن دوران را با شامه اي تيز و با همه وجود، احساس مي كند. مواردي كه مناظر اسرار آميز دامنه ساوالان بخصوص در فصل بهار و دميده شدن روح و نفس زندگي در ديار لطيف و در عين حال سترگ آن نواحي تخيل شاعر را به تمامي تسخير كرده و او را با خود همانند مي نمايد.

گفتني است كه خزائن حسي انباشته شده تا اوان جواني «فرهاد» از فضاي حيات طبيعي و اجتماعي كورابازلي از آن چنان حجم و غنايي بهره مند است كه قلب و روح شاعر جوان را جز در آغوش آن تاب زندگي وحيات نيست به گونه اي كه فراق و جدايي از اين همزاد قدرتمند آنچنان هستي پر شور وي را به تلاطم در مي آورد كه از آن ميان بزرگترين شاهكار ادبي تمام طول زندگي اش يعني شعر «آيريليق» در غرب شكل مي گيرد. در واقع افسون طبيعت پيرامون، شاعر را به نحوي اسير و دلباخته خود كرده است كه وي همواره در اصطراب مداوم جدايي از معشوق به سر برده و به عبارتي ديگر تداوم اين چنين رابطه اي دل نگراني اصل او را در غربت شكل مي داده است و به همين است كه پس از بازگشت به سرزمين وطني و وصال معشوق در حقيقت مرگ عشق فرار رسيده و فرهاد خيلي زود هنگام به نقطه اوج خلاقيت شعري نائل گرديده است.

ابراهيمي، شاعر و منادي عشق و زيبايي هاي دست يافتني است. او انساني بسيار واقعي و ملموس بوده و به همين خاطر است كه هر جا در قالب هايي غنايي شعر سروده محصول ادبي اش قابل توجه و استادانه است و در آنجايي كه از زمينه وجودي خود فاصله گرفته به سبك هاي ديگر شعر پرداخته آفريده هايش از قابليت هايش فاصله مي گيرد.

سراينده «آيريليق» هيچ وقت در پي مبارزه براي در انداختن و برپايي جهاني خود خواسته و يا ايدئولوژيك نبوده و پيشتر از آن كه ايده آليسم عصر بتواند او را در دنياي خود پژمرده كند دلبسته واقعيات موجود بويژه داشته هاي طبيعي محيط روستاهاي آذربايجان است. به گونه اي كه در اوج عشق صميميت و با نهايت يك رنگي به رابطه اي عميق و دروني خود با زيبايي هاي حيات واقعي خويش اعتراف كرده و درجاي جاي ماهني ها و غزليات خود با آن دمخور مي باشد و از اين بابت مي توان گفت «فرهاد» شاعري مردي است و در عين حال مملو از فرهنگي پربار و آفرينشگر و بسيار نيرومند كه به مانند چشمه هاي جوشان دامنه هاي ساوالان دائم در حال جاري شدن است و لطافت و رواني و غناي ماهني هاي او دست به خلق دنيايي زده است همزاد بهشت، و تلألو خيال، روح و سرگشتگي ذاتي موجود انساني در كلمه به كلمه آن گاه تا به اوج فلك قامت مي كشد. و كهكشاني از عشق و لذت به ظرافت بلور خواننده را درخود احاطه كرده و چون ساحري توانا هستي او را به خويشتن تا به بي نهايت به پرواز در مي آورد.

در شاعر «فرهاد» از قلندرمابي هاي رايج در فضاي شعر آذربايجان اثري نيست و در واقع در لابه لاي آن به هيچگونه خصيصه اي درويش مسلكي، حقيقت پرستي، نواهاي شكست وتباهي و عشق هاي لاهوتي و فرا زميني برخورد نمي كنيم. ويژگي هايي كه به خودي و خود بسياري از تواناترين شاعران آذربايجان را به تباهي و حتي چون « ساحر» به مرگي خود خواسته رهمنون كرده است. به اين سبب بايد گفت كه آفريننده « آيريليق » شخصيتي انعطاف پذير جهاني داشته و در سازشي كم نظير با محيط طبيعي واجتماعي خود زيسته است .

به گونه اي كه در محصولات شعري ابراهيمي حتي كلماتي كه داراي بار معنايي منفي هستند و فضاي شعر را به تلخي و ناكامي پيوند مي زند ، از اين نوع تداعي ها فاصله داشته و براي مثال و واژه هايي مثل «گئجه لر» حالتي دلپذير و مثبت به خود گرفته است و اين پركاربردترين كلمه در اشعار وي به هيچ وجه وجه مخاطب را با باز آفريني سمبليك سياهي ها، نفرت ها و واهمه ها اندوهگين نمي سازد. حتي در آن جايي كه قصد به تصوير كشيدن فراق و جدايي را دارد اين واژه خواننده را نمي آزارد.

در مقام مقايسه سبك هاي ادبي بكار رفته در مجموعه اشعار ابراهيمي ، بايد اذعان نمود كه اگر آن ربطه بي واسطه شاعر با طبيعت بكر و بارآور دامنه هاي ساوالان نبود بي ترديد وي به شاعري غزل سرا مبدل مي شد چرا كه توانايي اش دست كمي از ماهني هاي وي ندارد . هر چند عشق به زيستن در مرزهاي عادي زندگي حجابي براي شاعر در پروراندن و پختگي هرچه بيشتر اين قالب ادبي ايجاد كرده است. افزون بر آن «فرهاد» در سبك آزاد بيشتر به مضامين اجتماعي و سياسي پرداخته و در واقع تحت اضطرار نوعي الزام ناشي از امواج تغييرات اجتماعي به سرايش اين ابيات دست زده است و هرچند كوشش او براي بيان حس عمومي جامعه در حال تحول فضاي شعري اين قالب همچنان تحت نفوذ و سيطره شخصيت شاعر و بر خوردار از نوع زيبايي و عشق صميمي به حياط انسان است كه صورت ناب آن را ميتوان در مرزوبومي مثل آذربايجان و اطراف سلطان ساوالان مشاهده كرد. در سروده هاي فرهاد ، آرامش عميق و پايدار موج مي زند آرامش توام با نوعي احساس نيرومندي و قدرت لايزال كه همين به استحكام بي مانند شخصيت شعري وي انجاميده است .

از نگاهي ديگر اشعار فرهاد ابراهيمي روانه يا فرآيندي است كه در زمان حال جريان دارد و در آنها تصوير حوادث و رويدادها و زمان و مكان چندان محو و كم پيداست كه انگار گذشته و آينده را معبري براي ورود به حوزه خلاقيت شاعر نيست و پروسه آرام و متين زندگي روستايي با تمام قدرت و در لابلاي ابيات آن بازآفريني مي شود گرايش خواننده در شبي آرام و در سكوت حاكم بر فضاي آن بر قايقي نشسته و در دل آب خاموش به پيش مي راند و از لحظه لحظه حياط احساس سرخوشي به او دست مي دهد .

فرهاد در بيان هويت آذربايجاني خويش استادي تمام عيار است اما هنگامي كه به ابراز شاعرانه دنياي خارج مبادرت مي ورزد از توانايي شعريش كاسته مي شود و اشعار شاعر گونه بر ادبيات محصول هنري او چيره شده و بدين ترتيب وي سياست را به جاي هنري مي نشاند و درست در آن نقطه است كه ما از شخصيت واقعي شاعر دور شده و در پس نقاب قادر به تشخيص واضح سراينده «آيريليق »نمي شويم ..

به جرات مي توان ادعا كرد كه ابراهيمي افزون بر 5 دهه جلوتر از زمان خود زيسته است به گونه اي كه كمتر ويژگي هاي شاعران و هنرمندان زمان خود را انعكاس مي دهد و از تفكر و روحيات دنياي دو قطبي و جلوه هاي جهان سومي آن در آثار او رد پاي آنچناني به چشم نمي خورد و كوچكترين وجه مشترك را با خيل هم نسل هاي خويش چه در عرصه تفكر و عمل و چه در حوزه بيان شعري از خود بروز داده است به نحوي كه روي آوري او به قالب ماهني در اوج رواج سبك آزاد شهر در زبان فارسي و حتي آذربايجان در واقع تعارضي است كه در محدوده قضاوتهاي آن دوران قابل توجيه نيست اما بر عكس فرهاد بيشتر شاعر دهه هاي هفتاد و بويژه هشتاد شمسي تلقي مي شود و با حال و هواي اين دوران تاريخي و پارامتر هاي سياسي اجتماعي و فكري نهفته در آن همخواني و سازگاري دارد و از اينروست كه مي توان شاعر را الگوي نسل جوان و امروزين معرفي كرد و بواقع در پروژه فراموش ماندن سراينده آيريليق به مدت نزديك به نيم قرن خود گوياي صحت اين ادعاست بويژه اينكه فقط درچند سال اخير است كه شخصيتي چنين توانا و قامتي چنين استوار– حتي در شهر خود اردبيل از زير غبار فراموش خارج شده و ما شاهد كوشش اين نسل براي شناخت و معرفي دوباره اين شاعر اصيل آذربايجان مي باشيم.

شكي نيست كه فرهاد اگر هم ماهني «آيريليق» را سروده بود باز به دليل عظمت منحصر به فردش جاي آن داشت كه در فرهنگ و زبان و ادبيات تركي آذربايجاني محلي را به او اختصاص و وي را به جزئي از هويت و كيستي آذربايجان تبديل كرد و باز هم به دليل توده اي شدن اين شعر و ورود آن به ميان مردم جاي آن دارد كه نسل جديد تنديستي او را بر فراز سرزمين خود به پا دارد و در برابر قامت رساي شخصيت شاعر سر فرود آورد .

چرا كه اين ها دردانه هاي روزگارند و براي ظهور هر يك از اين شاعران و هنرمندان مي بايست كه دهه ها و شايد قرنها انتظار كشيد هرچند كه رجب ابراهيمي يكي از اين خيل آذربايجان است كه با الهام از عظمت ساوالان و در چمنزارها ي فرخ و اسرار آميز اين سرزمين پاي گرفته و ريشه در مدنيت سترگ آذربايجان دارد.
منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار