مثل یک کارناوال و فستیوال شهری! هرسال شاهد شرایطی مشابه نسبت به سنوات گذشته هستیم و تمام اقدامات معمول در این راستا را از روی تمایل انجام میدهیم.
به نوعی با آلودگی هوا شاد هستیم و هر سال خودمان را نسبت به سال دیگر مجهزتر به فصل پاییز و زمستان میرسانیم. ماسکهایمان را بزرگتر میکنیم و از نسخههای سلامتی موجود در شبکههای اینترنتی و مجازی بیشتر استفاده میکنیم.
هوای سمی را استنشاق کردن و به تاثیر از آن سلامتی و صلابت انسان به یکباره تحتالشعاع این حجم عظیم از آلودگی قرار گیرد، آن هم از پاییز هرسال تا اواخر فصل زمستان که بنا بر الگوی سرد شدن هوا و مسایل متاثر از آن است وگرنه تابستانها و فصول بهار نیز آلودگی هست اما خطرش کمتر از پاییز و زمستان است، توگویی یک برنامه متداول و مرسوم برای ما تهرانیها و ساکنان سایر شهرهای آلوده کشور شده است. هرسال هم گویی منتظر بحران آلودگی هوا هستیم.
بحرانی که مدارس را تعطیل میکند، احیانا ادارات را هم به تعطیلی بکشاند و از همه مهمتر به طور عادی بخشی از حرفهای روزمره ما به میزان آلودگی و کسانی که به این دلیل راهی مراکز درمانی شدهاند، اختصاص پیدا میکند.
کمی فکرمان را تند و تیز به گذشته ببریم و ببینیم که چند سال است با این نوع از زندگی خو کردهایم. وقتی شرایط دقیقا به این ترتیب و نظم منطقی پیش میرود، ارائه ادله یا راهکارهایی علیه آلودگی بیشتر شکل سرگرمی و فان این فستیوال شهری را دارد تا یک اقدام مهم و از همه مهمتر اثرگذار.
پس بیراه نیست که بگوییم آلودگی هوا برای خود قاعده و نظم منطقی دارد و به همان اندازه ما در وضعیت مواجه با آن از هیچ اسلوب و مشربی تبعیت نمیکنیم. برای تحقق و توسعه آن تا مرز ورود به محیطزیست شهری و طبیعت اطرف شهری اقدامات زیادی صورت گرفته و هزینههای کلانی در بخشهای مختلف شده است تا هوای شهری مانند تهران به عنوان نمونه به این وضعیت برسد. آن وقت تلاش عدهای در راستای کاهش آلودگی و هشدارهای مکرر در این خصوص جز تشویش و نگرانی برای عموم جامعه، چه معنای دیگری میتواند داشته باشد؟!
*تولید بیحساب و کتاب خودرو
سالها بدون برنامه منسجم و مشخص، تولید بیمنطق خودروهایی که دشمن هوای پاک شدهاند و حجم کلانی از سرمایههای بانکی که در تحقق این مهم صرف و متمرکز شده است. داشتن یک خودروی ایرانی برای هر ایرانی شعار شکوهمند صنعت خودروی کشور را به جان و دل خریده و پذیرفتیم و با علم به این مهم که با این کار مولکولهای باقیمانده در هوای تهران را هم به مسلخ میبریم، به این شعار جامه عمل پوشاندیم، حال چه گلایهای باید داشته باشیم؟! چرا باید از بیماریها و معضلات آلودگی و تخریب محیطزیست و زندگی و سلامتی کودکانمان بنالیم؟
ساختوساز خانه و آپارتمانهای مجلل و باشکوه بدون استاندارد و مفتضح از حیث تشدید فقر طبقاتی را در سرلوحه اقدامات توسعه شهری قرار دادیم و باز بخش عظیمی از سرمایه ملی را در این بخش تزریق کردیم تا توسعه فضای شهری را غیرمتناسب با توسعه طبیعت به پیش ببریم که صد البته نیز موفق عمل کردهایم.
حال که به اندازه یک هزارم افراد برجساز و ساختمانساز و شرکتهای تخلیه چاه و سرمایهگذار در بخش ساخت و تجهیز مسکن، مجموعه و تیم متخصص در زمینه ایجاد فضای سبز موثر و افزایش فضای طبیعی در حوزه شهری نداریم، آیا به این معنا نیست که اهداف و افق دید آینده نگرمان به سمت ایجاد چنین شرایطی بوده است؟
به همین معنی ما درگیر و دار یک مجموعه از کارهای بیربط و بیمنطق هستیم. وقتی بنا بر داشتن تمام آن خواستههای معقولی است که چندین دهه از خواست و رویای تحقق آن میگذرد و زندگی ما بدون آن خواستهها دوامی نخواهد داشت، چطور میتوانیم از آن خواستهها بگذریم به صرف اینکه هوایی سالم و پاک داشته باشیم؟! قدری که نه؛ بسیار کودکانه به نظر میرسد! در این راستا خواست ما در راستای داشتن هوایی پاک و سالم و طبیعتی که بتواند این سیل عظیم آلودگیهای شهری را در خود تجزیه کند با هیچ کدام از مولفههای زندگی اجتماعی و شهری ما سازگاری ندارد و بیشک حل نخواهد شد. به معنای سادهتر آلودگی هوای شهر تهران هیچگاه ریشهکن نخواهد شد.
بازی با الفاظ زیبا کاری از پیش نمیبرد
با این نگاه معقول و مبتنی بر منطق اصیل اجتماعی نهتنها میتوان مدعی بود هیچ اقدام اثربخشی تا امروز تدوین نشده است بلکه بدون شک هیچ اقدام موثری نیز انجام نخواهد شد.
بازی با الفاظ شکیل و زیبا مانند هوای پاک برای جامعه پاک، تهران هوایش گرفته، اصفهان میل گریه دارد، بیایید درخت بکاریم، توسعه سبز، هوای آبی و. . . و یک مجموعه از برنامههای سطحی و بدون پشتوانههای لازم و موثر فکری و فرهنگی، میزان قابل ملاحظهای از سرمایههای ارزشمند مالی کشور و یک مجموعه از افرادی که با اعتقاد قلبی بر عدم بهبود وضعیت زیستمحیطی شهرهای بزرگ کشور بالاخص تهران با این شرایط موجود درحال توسعه و حرکت و چند نفر آماده برای افتتاح طرحهایی در راستای خیال بهبود وضعیت موجود و کلی کارگروه و کارمند بدون قوه تحلیل و نقد وضعیت زندگی روزمره مردم و عدم شناخت ریشههای شکلگیری این فاجعه و بلای بزرگ؛ کل ساختار و مدعای این روزهای جلوگیری و مبارزه با آلودگی هوا را تشکیل میدهد.
در برابر یک ساختار عظیمی از توسعهای هیولاوش که در طول این سالها به قصد پیشرفت تکمحوری، نهتنها این تکه از کره زمین را نابود کرده بلکه به تکدرختهای باقی مانده در کوچهها و معابر نیز رحم نمیکند. بیشک ما با دستهای خودمان و با سکوت در برابر تخریب طبیعت شرایط را به این حد و مرز از هشدار رساندهایم.
حال که واقعا نمیتوانیم به زندگی ادامه دهیم، اقدام به اعتراض کردن، راهکار دادن و حتی رسوا کردن ارگانها، سازمانها و نهادهایی میکنیم که تصور میشود مقصر اصلی این هوای خاکستری و در مواقعی سیاه، آنها هستند. غافل از اینکه من درمقام روزنامهنگار به همان اندازه در بروز این وضعیت جهنمی مقصر هستم که مدیران سربههوا و نامتخصص متولی کاهش آلودگی هوای شهر تهران مقصر بروز این بحرانند. مدیرانی که در مقام پاسخگویی به معضلات موجود، فقط آموختهاند که همدیگر را محکوم کنند و در یک فرافکنی ناشیانه، یا خودروهای فرسوده را عامل آلودگی هوای تهران بدانند یا ناوگان فرسوده شرکت واحد اتوبوسرانی را علت این هوای خاکستری اعلام کنند. جالب اینجاست که این فرآیند در شهرهای دیگر هم مصداق دارد، مدیر اصفهانی، کارخانه فولاد را عامل بحران هوای این شهر میداند، دیگری در مقام محکومیت این مدیر اصالت مبارکهای او را مصداق میآورد و در یک بگومگوی بچگانه، فولاد مبارکه اصفهان را عامل میداند.
غایت امر در همه این نزاعهای صوری و ناشیانه مسببان اصلی حکم تبرئه میگیرند و در مقام مظلومان واقعه منتظر مینشینند تا باران الهی نازل شود و التیامی موقت بر این درد باشد یا مدیران در پس یکدیگر پست بگیرند و تودیع شوند تا مگر بهترینی در آنها ظهور کند تا قلمی آبی بر این آسمان خاکستری بکشد.
*مسبب این بحران خودمان هستیم
حال کی زمان آن فرا خواهد رسید که ما مردمان شهرهای بزرگ به آن حد از تحلیل و قدرت تشخیص برسیم که بدانیم مسبب این بحرانهای ویرانگر خودمان هستیم، معلوم نیست! اینکه هنگام ساختوساز و افتتاح پروژههای ویرانگر محیطزیست، هیچ واکنشی نشان ندادهایم و به امید افزایش شغل و توسعه شهرمان یا افزایش محصولات مصرفی هوس بر عقلمان غالب بوده یا هنگام تخریب محیطزیست اطرفمان ما هم کلنگی دست گرفتهایم که به تبعیت از آن سازه عظیم تخریبگر محیطزیست کوچک خودمان باشیم، از قضا جزو رفتارهای معمول ما بوده و خواهد بود.
در ساخت صنایع تخریبگر محیطزیست و هوای پاکیزهای که امروز حسرت آن را میکشیم هیچ شکایتی یا مخالفتی را از سوی مراجع مردمی و نمایندگان مردم شاهد نبودهایم. باید یادمان نرود آن روزهایی که سلطه تکنیک و صنعتی شدن چنان در ذهن و زندگیمان ریشه دوانده بود و جز به دنیای متاثر از آن به چیز دیگری فکر نمیکردیم، چه لطماتی را در پی خود داشته و دارد که امروز باید با حسرت به داشتن تنفسی آرام و بیخطر در رویاهایمان تصویرسازی کنیم.
در زمان تولید بیحد و حصر خودروهای مختلف با یک موتور واحد در کارخانههای تولید خودرو به اسم توسعه و اقتدار صنعتی، باید ذرهای هم به برآیندهای اگزوزهای این خودروها نیز میاندیشیدیم که نکردیم. در خصوص وضعیت استفاده از منابع طبیعی به شکل غیرمجاز متاسفانه با اذن به این تخریب و پایمالی منابع محیطزیستی، بدترین ظلم را به طبیعت وارد کردهایم.
اکنون در مرز این تهدید بزرگ که بدون تعارف و بدون رحم، جان عزیزانمان را میگیرد، باید بدانیم و بیاموزیم که برای همدیگر خطونشان نکشیم و در برابر رسانهها در مقام پاسخگو، زیبا صحبت نکنیم فقط به این امید که تنی چند از هوادارانمان برایمان سوت بلبلی بزنند و تشویقمان کنند. امروز و در این ورطه هلاکت از هوای آلوده، هیچ حرفی، هیچ شعاری و هیچ فریادی نه کارساز است و نه تبدیل به فیلتری میشود که هوای آلوده را تمیز وارد ریههای ما کند. تا کی چه کنیم، چه نکنیمها میتوانند و خواهند توانست التیامی بر این نگرانیها و ترسهای ناشی از آلودگی هوا باشند؟ به چه دلیل؟ به این دلیل که وظایفی را که برعهده داریم و مسوولیتش را پذیرفتهایم باید انجام بدهیم.
یعنی در کلام ساده وقتی تخصص و راهکارهای برونرفت از این شرایط را نه میدانیم و نه توان اجرای آن را داریم، بسیار صادقانه مشارکت همه را طلب کنیم. کاهش آلودگی و پاکی هوای پایتخت و شهرهای آلوده کشور جز با فرهنگسازی و تعهد فرهنگی همه مردم میسر نخواهد بود.
*توهم چشم امید داشتن به اقدامات مسئولان
بزرگترین آسیبشناسی آلودگی هوا، توهم چشم امید داشتن به اقدامات مسئولان و ارگانهای متاثر در این فاجعه است. تا فرهنگ و تمنای کاهش آلودگی و داشتن هوای پاک از نقاشیهای کودکانه و طرحهای گرافیک پرنده در حال مرگ از سطح شهر و شعارهای چندشآور رسانههای تصویری و تلویزیونی فراتر نرود، معیارهای کاهش آلایندههای هوا، ذرهای تغییر نخواهند کرد.
به همان معنی که هیچ تلاشی در راستای کاهش آلودگی هوا صورت نمیپذیرد، به همان دلیل نیز ساختار و سیستمهای مدیریت اجتماعی ما به نحوی است که اتفاقا آلودگی هوا برآیند منطقی این عملکرد است و جز این اگر بنا بر برآیند نتیجههای دیگر باشد، نشان میدهد که بلاشک در ردیف انجام مقدمات لازم؛ به بیراهه رفتهایم.
آرامبخشهای خوشبینانه و توهمبرانگیز اعم از مثلا کاهش سه درصد خودروهای فرسوده، کاهش نیم درصد سرب از بنزینهای فلان پمپ بنزین، آمدن بادی از جانب خوارزم به سمت تهران به نیت رفتن آلودگیها به سمت دیگر یا برگزاری جلسههای متعدد با رجال کشورهای عراق و عربستان برای برنخاستن گرد و غبار دشتهای بیآب آنها که خود دردنامهای از مدیریتهای بیخردانه مدیران مدعی و بیتخصص در این مقوله مهم آن بلاد محسوب میشود؛ بدون هیچ اغراق و تعارفی نشان از عدم بروز شرایط بهبود در وضعیت و کنترل این مشکلات و معضلاتی است که در ترکیب با آلودگی شهرهای صنعتی ایران، نسخه مرگ تدریجی ناشی از عدم تنفس را ایجاد کرده و به همین رویه و حتی حاد شدن معضل نیز طی مسیر خواهد کرد.
اگر از نبود تخصص در میان مدیران شهری و محیطزیستی کشورهای دارنده ریزگرد گفته شد؛ باید نگران وضعیت تخصص مدیران شهری خودمان نیز باشیم. اینکه آیا مثلا ما در شورای شهر تهران، متخصصان عالیرتبه علمی در مقوله محیطزیست یا مدیریت شهری داریم یا خیر یا در سایر شهرهای مهم آسمان خاکستری کشور نیز وضعیت فقدان تخصص اینگونه است یا خیر، خود میتواند از منظری نوید بهبود وضعیت در آینده یا افزایش عنصر شرمندگی از نهادی به الزام و به صرف شهرمدار باشد که کمترین میزان متخصصان شهر، مدیریت شهری و محیطزیست شهری در آن حضور داشته باشند.
پس براین مبنا هر آنچه به نوعی در روند کاهش آلودگی هوا انجام میشود، میتواند نماهایی مثلا از یک فیلم نیمه مستندی باشد که با هدف و مضمون مشخص ساخته میشود. شاید پذیرش این مقوله برای مخاطبان دشوار باشد یا دل متولی امری را رنجیده خاطر کند به این معنا که پس از صرف هزینههای کلان در مقوله کاهش آلودگی، حالا به یکباره متهم به تلاشگر عرصه آلودگی هوا و محیطزیست معرفی شود اما متاسفانه اینگونه است. در این پارادایم ساده برای مثال مشکل افزایش تولید خود رو نیست، مشکل حمایت از خرید خودرو به تعداد زیاد است.
اینکه هر فرد شاغلی پس از چند ماه کار و کسب درآمد به فکر خرید خودرو میافتد و بدبختانه ابزارهای اجتماعی و رسانهها او را تشویق به خرید میکنند و بخشی از تشخص فرد در همین جامعه بیمار مصرفزده منوط به خرید خودرو میشود پس باید منتظر عواقب رفتارهای خودمان در این قالبها نیز باشیم یا مسوول کارخانهای درست در نزدیک کلانشهری مانند تهران هیچکدام از الگوهای کاهش آلایندهها و آلودگیها را رعایت نمیکند برخی به ادعای اینکه با پول کثیفش دهان ماموران برخی از ارگانهای ضابط را میتواند بسته نگه دارد و در عین حال از چنان قدرتی دم میزند که نامههای مردمی در راستای اعلام و شکایت از آلودگیهای کارخانهاش اثربخش نبوده، به راستی باید تصور کنیم که به هیچ وجه آلودگی هوا نباید داشته باشیم؟
*رفتارشناسی محیطزیست شهری
رفتارشناسی محیطزیست شهری مانند تهران به عنوان یک ابر شهر دقیقا به مثالهای کوچک و تکراری در این حد خلاصه نمیشود بلکه باید اعتراف کرد که جزء به جزء رفتارها و اغلب حرکتهای اجتماعی ما در طول چند دهه اخیر محسوس یا غیرمحسوس با هدف افزایش آلودگی هوای تهران و سایر شهرهای بزرگ بوده است. دلیل این مدعا نیز بیشک مطرح است.
کافی است میزان اقدامات انجام شده در این مورد را با میزان امور مهم انجام شده در باب کاهش فرمالیته آلودگی هوا تطبیق بدهید آن وقت به طور کاملا جدی و حقیقی متوجه میشوید که در یک وضعیت وارونه تمام اقدامات در باب افزایش آلودگی هوا و محیطزیست بوده و نه کاهش آن!.
اگر این فرآیند قدری بتواند ذهن ما را به سمت تفکر و از همه مهمتر زبان گویای مسئولان و دست اندرکاران امر را برای چند لحظه به سمت سکوت بکشد تا بتوانند فکر کنند، بیشک متوجه نوع کار بزرگی که باید انجام دهند خواهند شد چراکه تاکنون همانطور که گفته شد جز درگیری لفظی و تقصیر بر گردن این و آن انداختن کار مهمی صورت نگرفته و برهمین منوال نیز صورت نخواهد گرفت.
در این راستا و بر این مبنا، هیچ توصیه و راهکاری قادر به کاهش آلودگی هوا نیست و نخواهد بود. بسیار مضحک خواهد بود که بخواهیم برای کاهش آلودگی هوا کاری یا اقدامات مجموعهای منظم و تاثیرگذاری انجام دهیم. بنا بر افزایش آلودگی هوا و میل ما بر تثبیت آلودگی هوا بوده و به همین منوال در صورت عدم تغییر مدل زندگی شهری خواهد بود و ادامه خواهد داشت.
این معنای زندگی ما پایتختشینان و ساکنان شهرهای بزرگ بوده و هست. هنوز در پی مقصر هستیم و البته بدنههای مختلفی از دولت که تقصیرها را بر گردن آن بیندازیم. این رویه به عنوان رفتار حاکم بر ساختار اعتراضی ما همیشه باعث میشود که مقصر اصلی در پشت پرده پنهان بماند و نتوان یافتش.
شاید نیاز باشد برای یک بار هم که شده مردم یعنی مجموع من و شما علت و بروز این فجایع را به گردن بگیریم و متمدنانه در جهت از بین بردن بحرانهایی نظیر آلودگی هوا و کمبود آب دست به کار شویم. علت آلودگی هوا من و شما هستیم. فراموش نکنید!