گروه تعاملی الف - زریر عباسی؛
قتل و عام دخترکان افغان در غرب کابل در 18 اردیبهشت 1400 صورت گرفت، دهها دخترک بینوا و مظلوم که در آستانه مدرسه شان کشتار شدند و نابود گشتند و داغشان بر دل خانواده هایشان گذاشته شد. بعدا از آن چندین انفجار در نمازهای جمعه شیعیان صورت گرفت و دهها نمازگزار در حال عبادت خدا توسط مجاهدان خدا سلاخی شدند براستی گناه این شیعیان و خصوصا دخترکان چه بوده است؟ حقیقتا با چه منطقی دختران کوچک و شیعیان نمازگزار را تکه و پاره میکنید؟
در خصوص دختران باید بگوییم که پاسخ در پرسش مستور است. گناه ایشان دختر بودن و شیعه بودن بود. درخصوص گناه شیعه بودن و یا گناه سنی بودن و یا گناه مسلم بودن و یا گناه دیندار بودن به کسانی که آن را گناه میشمرند، چه باید گفت؟
شاید اگر بشنوند به چنین افرادی که دیندار بودن به دینی غیر از دین خودشان یا مذهبمند بودن به مذهبی غیر از مذهب خودشان را، گناه میدانند، باید گفت: ای عزیزان همه انسانها مظاهر اسمای خدایند ( وَعَلَّمَ آدَمَ الاسماء كُلَّهَا . آیه ۳۱ سوره بقره ). و آگاه باشید که اسمای خدا دو دستهاند ( تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ . آیه 78 سوره الرحمن ) یعنی خدا دو اسم دارد: اسمی جلالی و اسم اکرامی یا جمالی ( از آنجا که بسیاری از متفکران مسلمان از اکرام با عنوان جمال نیز یاد کردهاند که ما در اینجا نیز تعبیر جمال را به کار میگیریم ) و همه انسانها نیز، بی استثنا، مظاهر یکی از دو اسم جلالی و اسم جمالی، حق میباشند. آن دسته از انسانهایی که مظهر اسم جلالی حق هستند به ایجاد نمایی در اقلیم برون ذات می پردازند و آنانی که مظهر اسم جمالی حق هستند به ایجاد نمایی در اقلیم درون ذات همت میگمارند. در واقع همه دینداران و همه پیروان مذاهبی که در یک دین وجود دارند در حقیقت مظهر اسم جمالی حق محسوب میشوند و مشغول ایجاد نمایی در اقلیم درون ذات میباشند.
حال پرسش از تکفیر کنندگان و کشندگان و قاتلانی که خودشان به یک دین معتقدند، و بیشک مظهر اسم جمالیند، این است که چرا دیگر دینداران و مذهبمندان که آنها نیز مظهر اسم جمالی حق هستند، را میکشید و به قتل میآورید؟! شما به چه مجوزی چنین جنایتی را بر خود حلال میکنید؟! آیا شما از خدا پروا ندارید: « و اذا الموءده سئلت 8 بای ذنب قتلت 9 سوره تکویر: و در آن هنگام ( رستاخیز ) از دختران زنده به گور شده پرسیده شود؟ که به کدامین گناه کشته شدند؟ ». باید همه ما بدانیم و به خود بباورانیم که در عالم همه کس و همه چیز مظاهر اسمای حق هست و لاجرم همهکس و همه چیز در جهان، جهانی که آفریده حق است، محترم و مقدس و عزیزند و کشتار ایشان یا حتی کوچکترین اهانت و توهین به ایشان، توهین و بی احترامی به خود خدا و حق است و لذا روا نباشد.
البته اضافه و تاکید میکنیم که همه انسانها بر اساس شاکله منحصر به فردشان اقدام و عمل میکنند ( قُلْ کُلٌّ يَعْمَلُ عَلي شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدي سَبيلاً . آیه 84 سوره اسرا ) و شاکله هر شخص یا مظهر اسماء جلالی است و یا مظهر اسماء جمالی. که البته تحت این دو اسم اصلی، بینهایت کلمه فرعی و کوچکتر و جزیی وجود دارد.
بنابراین همه انسانها بیاستثنا مظاهر اسمای خدا هستند و بیتردید همه بر سبیل هدایت گام میزنند و لاجرم همگی محترماند و کسی حق هتک حرمت به کس دیگری را به هیچ بهانه ندارد چرا که همه ما و همه ما بر اساس شاکله مان که مظهر اسمی از اسمای خداست عمل میکنیم. جا دارد آیه را تکرار کنیم، میفرماید: ( قُلْ کُلٌّ يَعْمَلُ عَلي شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدي سَبيلاً. آیه 84 سوره اسرا؛ یعنی: بگو هرکس بر اساس شاکله خودش عمل میکنند و پروردگارتان آگاه تر است که چه کسی هدایت یافتهتر است). در واقع بر اساس این آیه، همگان چون بر اساس شاکلهشان که مظهر اسمی از اسمای خداست عمل میکنند هدایت یافتهاند.
دومین گناه دخترکان، دختر و زن بودن ایشان است. باید از ایشان پرسید که آیا زن بودن گناه است؟! آیا زن آفریده خدای تعالی نیست؟! آیا زن مظهر اسمای خدا نیست؟! آیا پیامبر عظیم الشان اسلام نفرمود: « ما اکرم النسا الا الکریم و لا اهانهن الا اللئیم ». آیا حضرت ختمی مرتبت که شما قبولش دارید نفرمود: « انهن یغلبن الکرام و یغلبهن اللئام: یعنی زنان بر مردان بزرگوار چیره و مسلط و غالبند ولی مردان فرومایه بر زنان چیره و غالب و مسلطند». آیا اینها سخن نبی صلوات الله علیه نیست؟!
باید بدانیم و باور بداریم که نه تنها زن از مرد کمتر نیست بلکه طبق قرآن این زن است که متر و معیار است و نه مرد. در آیه 36 سوره آل عمران میفرماید: « و لیس الذکر کالانثی: یعنی مرد همانند زن نیست ». در این آیه شریفه همانطور که بعضی اساتیدمان و بزرگان گفتهاند: متر و معیار زن گرفته شده است ؛ و فرموده است این مرد است که همانند متر و معیار خدا، که زن باشد، نیست. احتمالا عدهای گویند این سخن شما بر فرض درست باشد ؛ اما آیاتی هست که مرد را بر زن قوام دانسته آن آیات را چه میکنید؟
در پاسخ، میگوییم: قرآن یک متن است و آنهم متن مقدس و متون و به ویژه متون مقدس و علی الخصوص متن قرآن کریم، به مثابه یک " مجمع الجزایر " است. یعنی تک تک عبارات و آیات آن معنای مستقلی دارد و هر آیه و عبارت به بخشی از نیازهای زمانهای مختلف انسانها پاسخ میدهد. به دیگر بیان، قرآن از آنجا که متن مقدس و جاودان است پس لاجرم باید پاسخگوی همه انسانها و همه نیازهای او در زمانهای گوناگون باشد بنابراین باید با آن به مثابه یک " مجمع الجزایر " رفتار کرد یعنی تمام متن قرآن را مجمعی از جزایر آیات و عبارات تلقی کرد که انسان میبایست پرسشها و گمشدههای خویش را در آن بجوید و بیابد و این راز جاودانگی قرآن است که باید پاسخگوی همه نیازهای همه انسانها در همه زمانها باشد تا بتواند همیشه زنده و جاویدان باشد. در حدیث هست که « ان القرآن فی کل زمان جدید » و در حدیث دیگر قرآن را « حی لا یمت » معرفی کرده است و لذا عبارت « و لیس الذکر کالانثی » را باید به معنای متر و معیار بودن زنان دانست که امروزه به آن نیاز است. شاید عدهای بگویند چرا زن باید متر و معیار باشد؟ در جواب، میگوییم: چون زنان لطیف ترند و مردها خشن ترند و چون زنان رقیق القلبترند و مردان قسی القلب ترند، چون زنان رحمان و رحیم ترند و مردان غلیظ و شدیدترند و.... لذا در دوره فعلی نیاز است که از خشونت و جنگ و جدل کاسته شود و رحمانیت و رحیمیت جایگزین آن شود. حقیقت آن است که طی صدها و هزاران سال که مردها، متر و معیار بودند، چیزی جز جنگ و خشونت و جنایت ، حاکم نبوده است ولی اکنون نیاز است برای حاکم شدن صلح و امنیت و رافت ، زنها متر و معیار قرار گیرند البته متر و معیار قرار گرفتن زنان با حفظ حدود شرعی و اخلاقی و اسلامی خواهد بود تا عوارض فمنیسم غربی دامن گیر ما نشود.
در هر حال در پایان آرزومندیم که ان شاء الله دیگر شاهد چنین حرکات غیر انسانی در حق شیعیان بی نوای افغان و به ویژه زنان و دخترکان مظلوم آنان نباشیم و جای آن را مروت و مدارا و محبت و کرامت و رحمت به زنان و شیعیان بگیرد و ان شاء الله ملت بزرگ و با فرهنگ غنی و قدیمی افغانستان در کنار هم با احترام به مذاهب یکدیگر و قومیتهای یکدیگر که همه مظاهر اسمای حق هستند با آرامش و صلح و صفا زندگی کنند و بیشتر از این کشور خود را ویرانه و مردم خود را آواره نکنند و بکوشند با تعاون و همکاری راه ترقی و تعالی را بپیمایند. ان شاء الله. البته دولت و حکومت ایران هم باید حداقل به اندازهای که به کشورهای عربی میپردازد به کشورهایی که زمانی جزو ایران بزرگ بودند یعنی: افغانستان و تاجیکستان و کشورهای قفقاز هم توجه جدی کند و نگذارد این بلادی که شباهت تام فرهنگی به ایران دارند در دام یا دامن دیگر کشورها بیفتند (اتفاقی که در خصوص جمهوری آذربایجان افتاده و این کشور که مذهبش شیعه و زبانش ترکی آذری و فرهنگش نزدیک به نوروز ایرانی بوده و بزرگانی مشترک با ایران همچون نظامی و خاقانی دارد و زمانی پاره تن ایران بوده امروز در دامن ترکیه سنی مذهب که زبانش ترکی استانبولی و فرهنگش عثمانی - غربی است افتاده و فرهنگ شیعی و زبان آذری آذربایجان در حال ذوب شدن در ترکیه است یا اتفاقی که در خصوص افغانستان افتاده و این کشور به حیاط خلوت پاکستان تبدیل شده، کشوری که در گذشته نه چندان دور پاره ای از ایران محسوب میشد و در بزرگانی همچون مولوی و ابن سینا و سنایی و ناصرخسرو و... با ایران شریک بوده، در آغوش پاکستان افتاده و زمامدارانش طالبانی شده که در مدارس دینی پاکستان تعلیم و تعلم یافتند).
در پایان این نکته را ذکر کنیم شاید دعاوی و نظرات مطرح شده در این مقاله خلاف آمد عادت و بدیع به نظر رسد اما حقیقتا مسلمین برای نجات از وضعیت فعلی چاره ای جز ابداع مفاهیم جدید ندارند به قول فردی: برای رسیدن به جایی که هنوز نرسیدیم باید از راهی رفت که هنوز نرفتیم. به هر روی این مقاله بیانگر نظرات نگارنده بود که البته مدعی درستی صددرصدی آنها نیست و از نظرات یا انتقادات دیگر عزیزان برای ارتقای بحث استقبال میکند.