کد خبر: ۱۱۰۷۳۶
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۵:۳۸ 13 October 2015
نظرتان درباره بلوار میرداماد تهران چیست؟ خیلی‌ها معتقدند اگر نگوییم زیباترین بلوار، دست‌کم یکی از زیباترین بلوارهای پایتخت است. میدان مادر (محسنی)‌اش هم که با همه ویژگی‌های فرهنگی، ‌سیاسی و اجتماعی‌اش شهره عام و خاص است.
 
موقعیت جغرافیایی این بلوار هم به قول معروف، ونک به بالاست و در کنار دیگر ویژگی ها، دست به دست هم داده است تا هر متر و سانت این منطقه، حسابی ارزش داشته باشد و قیمت یک زمین، آپارتمان یا واحد تجاری چه برای اجاره و چه خرید سر به آسمان بکشد.

حالا همه این صغری کبری ها را برای این نوشتم که یک شگفتی عجیب و غریب از این بلوار تعریف کنم؛ شگفتی ای که تا خودتان نبینید باورتان نمی شود.

وقتی در همین بلوار زیبا از میدان مادر به سمت خیابان شریعتی در ضلع شمالی پیاده رو قدم می زنید یک کیوسک مطبوعاتی می بینید. نزدیک این کیوسک کمی قدم هایتان را آهسته تر بردارید، چراکه فقط چند قدم آن طرف تر با یک مغازه بسیار قدیمی رو به رو می شوید که هیچ شباهتی به ظاهر دیگر واحدهای تجاری منطقه ندارد که هرکدام با هزار و یک ترفند در نورپردازی و دکوراسیون قصد دارند جلب توجه کنند. این مغازه یک کتابفروشی است با قفسه هایی قدیمی و دیوارهایی که رنگ به رخسار ندارند. وقتی وارد این کتابفروشی می شوید، هیچ کتاب نو و دست نخورده ای نمی یابید. همه قدیمی و دست دوم هستند که بخش عمده ای از آنها هم روی کارتون و زمین ریخته یا چیده شده اند. اگر کمی مثل من کنجکاوی کنید، درمی یابید انتهای این مغازه حدود ده پانزده متری دری وجود دارد که اغلب باز است و پشت آن یک فضای چند صد متری خالی خواهید یافت.

فکر کنید در بهترین جای میرداماد، چند صد متر مغازه، کتاب دست دوم بفروشد؟ تنها چیزی که به ذهن آدم خطور می کند این است که صاحب آن دیوانه یا به رحمت خدا رفته و هنوز تکلیف مغازه میان وارثان مشخص نشده باشد.

اما پاسخ هر دو منفی است. صاحب این مغازه بسیار فاضل و داناست و خوشبختانه با این که نزدیک به 90 سال از خداوند عمر گرفته همچنان روپا و صحیح و سلامت است و هیچ جنونی ندارد و به قول خودش هفت دکتر هم تحویل جامعه داده است.

نکته قابل توجه این است، جواز کسب که قاعدتا باید از اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران یا نوشت افزار و ... صادر شده باشد به نام جناب ضرابیان از اتحادیه مصالح ساختمانی صادر شده است! به نظرتان خرید و فروش کتاب چه اندازه با فروش مصالح ساختمانی نسبت دارد؟ مثلا می توانیم بگوییم مصالح ساختمانی بناکننده سقف بالای سر انسان است تا جسم مان در آرامش باشد و کتاب سقفی برای آرامش روح است. خیلی شاعرانه و تخیلی بی ربط بود به نظر خودم.

پس راز این کتابفروشی کجاست؟ برای این فضای چندصدمتری کم نیستند بانک ها و موسساتی که صاحبش اگر اراده کند میلیاردها تومان پول بپردازند. کم نیستند کسانی که مثل من فکر می کنند اگر یک فست فود پدر و مادردار راه بیندازند در این فضا نان شان تا سال ها توی روغن است و در بهترین حالت یک مدرسه غیرانتفاعی و کلاس کنکور یا آموزشگاه هنری و موسسه فرهنگی قطعا درآمدش بسیار بیشتر از این خرید و فروش کتاب دست دوم است.

قصه ضرابیان بزرگ و راز زندگی اش واقعا دیدنی و شنیدنی است. برایتان نمی گویم تا خودتان اگر فرصت کردید یک روز سری به این مغازه پر از رمز و راز بزنید. اگر کتابی هم در خانه تان دارید بی چشمداشت مالی با خودتان بیاورید. از قدیم گفته اند جای دوری نمی رود، اما اتفاقا کتاب هایتان جای خیلی خیلی دوری می رود که زمینه ساز یک اتفاق بزرگ می تواند باشد.

منبع: جام جم
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار