یادداشت// کریم باقری
آثار اولین آسیب‌ها در سیمای شهری، تغییرکاربری فضاهای شهری از کارکردهای غیر انتفایی به کارکردهای انتفایی (مجتمع های تجاری و پاساژها، مجموعه های خدماتی و ...) و تراکم فروشی ها ( احداث برج های بلند مرتبه در حاشیه معابر کم عرض و کنار ساختمان های چند طبقه و ...) می باشد از آن مقطع زمانی تا به حال مشهود است.
کد خبر: ۴۱۰۰۸۶
تاریخ انتشار: ۳۰ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۷ 19 April 2017
 معضل شهرسازی در ایران بر مبنای تفکر شهرسازی انتفاعی شکل گرفته و این سوال مطرح است؛ که روند شهرسازی در شهرهای ما با چه رویکردی پیش می‌رود؟ اگر بخواهیم در این خصوص آسیب شناسی کنیم، می توان اذعان داشت که به دلایل مختلف، ما چوب حراج به کاربری های غیر انتفاعی (فضای های سبز و پارک های محلی و ...) زده و فضاهای عمومی شهری را در معرض فروش گذاشته ایم. از دیدگاه شهرسازی و طراحی شهری، شهرهای ما از رویکرد مطلوبی تبعیت نمی کنند و این معضل را براحتی در مقایسه، نسبت سطح فضاهای انتفاعی و غیر انتفاعی، سهم معابر اختصاص یافته به حمل و نقل عمومی و پیاده محور و ... شهرهای کشور با شهرهای کشورهای پیشرفته جهان و یا حتی برخی از شهرهای آسیای شرقی به وضوح قابل درک است.

بطوریکه می دانیم از سالهای 1361 به بعد، به تدریج از کمک های دولتی به شهرداری ها کاسته شده و قانون خودکفایی مالی شهرداری ها تا سال 1370 کاملاً اجرایی گردید، همزمان با آن در سال 1363 عنوان طرح های جامع شهری به طرح های توسعه، عمران، حوزه نفوذ و تفصیلی تغییر یافت و تصمیم بر آن شد که بحث درآمدزایی شهرها از طریق شهرداری ها و با تکیه بر تصمیمات کمیسیون های مختلف (ماده 5 ، ماده صد و ...) پیگیری شود، از آن زمان به بعد دست، کمیسیون های مختلف در ارتباط با تغییرکاربری‌ و کسب درآمد و تصمیماتی که نه چندان شهرسازانه بود، باز گذاشته شد.

آثار اولین آسیب‌ها در سیمای شهری، تغییرکاربری فضاهای شهری از کارکردهای غیر انتفایی به کارکردهای انتفایی (مجتمع های تجاری و پاساژها، مجموعه های خدماتی و ...) و تراکم فروشی ها ( احداث برج های بلند مرتبه در حاشیه معابر کم عرض و کنار ساختمان های چند طبقه و ...) می باشد از آن مقطع زمانی تا به حال مشهود است.

اتفاقات اخیر در شهرهای مختلف کشور و انحراف از تئوری های مسلم شهرسازی و عدم رعایت حقوق شهروندی، مدیران شهری را به کسب درآمد بیشتر وسوسه کرده و موجبات فراموشی اهداف متعالی شهرسازی و طراحی شهری را فراهم ساخت، بطوریکه درکمتر شهری می توان اجرای پروژه های شهرسازی را بر اساس ایده های پیش بینی شده در قالب مطالعات طرح های جامع و تفصیلی و طرح های موضوعی و ... شاهد بود. امروزه در تمام کنفرانس ها و گردهمایی ها، اساتید شهرسازی و برنامه ریزی شهری و حتی مسئولین اجرایی با دانش مدیریت شهری، به آسیب های جدی در بافت های شهری و انحراف از اهداف متعالی شهرسازی اذعان دارند، اما متأسفانه از دولتمردان کسی به طور جدی اراده صدور دستور آسیب شناسی مشکل بوجود آمده و رفع معضلات مربوطه را ندارد.

در جواب این سوال که آیا سیاست خودکفایی شهرداری ها، موجب بحران شهرسازی، در کلانشهر تبریز شده یا تغییر کاربری فضاهای غیرانتفاعی و بارگذاری بیش از حد عرصه ها و تراکم فروشی در شهرها و یا عوامل دیگری موجبات بروز چنین وضعیت اسف بار موجب گردیده است ؟ می توان گفت، که همه عوامل و در کنار آن موضوعاتی از قبیل عدم بکارگیری نیروهای متخصص کارآمد در شهرسازی و مدیریت شهری، عدم توجه به ایجاد درآمد پایدار در شهرهای، عدم حمایت از صنعت توریسم، و صنایع بومی در این خصوص مؤثر است.

به همین دلیل داستان پر غصه شهرسازی در شهرمان به همین ترتیب پیش خواهد رفت. در دهه های اخیر که مدیریت شوراها اسلامی شهرها به بدنه کلان شهرداری اضافه و لیکن توجه جدی به چالش های مدیریتی از دیگاه ضرورت های مدیریت شهری نشده، خود بار مالی دیگری را به بدنه شهرداری ها، تحمیل و این خود نیز فرآیند مدیریت شهری را چندان منتفع نساخته است.

اگر بخواهیم از منظر شهرسازی بحثی داشته باشیم، باید گفت ایده های شهرسازی در یک بستر هموار و بدون بروز تناقضات فکری می‌تواند به خوبی شکل بگیرد. بعد از انقلاب اسلامی نه از الگوهای قدیمی شهرسازی متداول در سایر کشورها بهره ای بردیم و نه بدنبال استفاده از الگوهای جدید و بومی ساز اسلامی ایرانی بوده ایم، الگوهای استفاده شده در مساکن مهر نمونه بارزی از این اتفاقات در مجموعه های از پیش طراحی شده است می باشد. علت این امر، مسائلی و معضلاتی است که بدان اشاره کردیم.

بعد از انقلاب اسلامی در شرح خدمات همسان تهیه طرح های جامع و تفصیلی و هادی، اصلاحات و تغییراتی در روش و مراحل تهیه و تصویب آن بوجود آمده و قرارداد تیپ 12 به طرح هایی با عنوان طرح های توسعه، عمران، حوزه نفوذ و تفصیلی (در سال 1363) صورت قانونی به خودش گرفت. هدف قانونگذار از تغییرات، تهیه طرح هایی با ایده های جدید و استراتژیک و فراکالبدی بود، در حالیکه این تغییر نیز نتوانست پاسخگوی نیازهای شهری باشد و نهایتاً چیزی که از نتایج مطالعات بدست می‌آید همان طرح‌های سنتی و قدیمی مشابه قرارداد تیپ 12 است و نهایتاً طرح‌های استراتژیک تا حال حاضر نتوانسته است بدرستی پا بگیرد.

امروزه ضرورت وجود نگرش منطقه‌ای در نظام برنامه‌ریزی شهری کشور، هرچه بیشتر برای دولتمردان محسوس است. در دهه‌های قبل که نگرش صرفاً کالبدی داشتیم، این شیوه تفکر ما را از کلان نگری دور کرده بود، اخیراً هیات دولت مصوبه ای را تصویب کرده‌ که دانشجویان دکتری برنامه‌ریزی شهری در اولویت استخدام قرار گیرند و این ضرورت و احساس نیاز به رشته‌هایی مادر و کلان نگر ناشی از همان نگرش است. رشته های تحصیلی مورد نظر در واقع به جای جزء نگری، دیدگاه کل نگر دارند و این یک ضرورت است؛ به نظر من، یک برنامه ریزی شهری و شهرساز واقعی نبایستی در داخل پس کوچه‌ها بدنبال حل مشکلات شهری باشد، بلکه بهتر است با افق دید وسیع شهر را بررسی و مطالعه کند. یک متخصص در مطالعات شهری، در داخل بافت‌های فشرده شهری نمی تواند برنامه و طرح شهری خوبی ارایه دهد. این موضوع نیز بعنوان چالش در نظام برنامه ریزی شهری مطرح است.

فرآیند تهیه طرح های شهری در طی بیش از سه دهه، از تکنیک دستی و سنتی شروع شده و در حال حاضر به مرحله استفاده از تکنیک های هوشمند، از جمله GIS و تحلیل هایی مبتنی بر آن و سایر نرم‌افزارهای کاربردی شهرسازی رسیده است. اتفاقاتی که در طی سه دهه اخیر افتاده، لزوماً به معنی ضرورت تاکید بر هدایت شهرها به سمت مدیریت هوشمند شهری است، بدیهی است مدیریت هوشمند و داشتن دیتابیس (پایگاه اطلاعات شهری) در تناقض با اقدامات صورت گرفته در تغییر کاربری های غیر انتفاعی به انتفاعی و تراکم فروشی است، هزینه‌های جاری و عمرانی شهر باید به طریقی تأمین شود. این دو موضوع مطرح شده در تناقض با هم قرار می گیرند، در مدیریت هوشمند شهری با وجود پایگاه داده، می توان تغییرات کاربری را به صورت مستمر رصد و محاسبه نمود که سطح و سطوح کاربری های شهری بر اساس طرح مصوب به چه نحوی بوده و احیاناً چه مقدار از کاربری های غیر انتفاعی در طی زمان مشخص به کاربری انتفاعی تغییر یافته است. بدیهی است وقتی افکار عمومی به اینچنین اطلاعاتی دسترسی داشته باشد، آشکارا به این وضعیت معترض خواهند بود. و این ایده‌های برنامه ریزی شهری، شهرسازی و را عملاً تحت الشعاع قرار داده و مدیریت شهری عملاً به شهرگردانی مشغول می باشد.

در بحث گسترش شهری (تبریز)، اخیراً موضوع رشد لجام گسیخته روستاهای پیرامونی شهر شدّت گرفته و موضوع مهاجرت روستائیان از سطح روستاهای استان به روستاهای حاشیه ای و بعد به خود تبریز صورت می پذیرد و این وضعیت توسعه برنامه ریزی شده کلانشهرها (تبریز) را با مشکل مواجه کرده است. قبلاً روستا و شهر را به صورت دو مقوله کاملاً متفاوت داشتیم، که این دو (روستا و شهر) باهم تداخلی نداشتند، و لیکن در حال حاضر به خاطر مشکلات معیشتی در روستاها از یکطرف و موانع ناشی از بالا بردن قیمت زمین در کلانشهرها، روستاهای حاشیه کلانشهرها را به نقاط اتصال بافت های شهری و روستایی تبدیل و بافت های ناهمگون روستا _ شهری را بوجود آورده است، نکته قابل توجه اینست که بعضاً این امر به صورت خواسته و یا ناخواسته توسط برخی کارشناسان و حتی مدیران شهری به غلط هدایت می شود، نتیجه اینکه، اراضی مولد روستاها به کارکرد غیر تولیدی تبدیل و به قطعات کوچک و بزرگ مسکونی و حتی به محلی برای ویلا سازی برای افراد متمول تبدیل می گردد. چقدر خوب بود ما سکونتگاه های حاشیه ای را به صورت باغ شهرهای مستقل و عاری از مشکلات ترافیک شهری طراحی و مانع از تعرض زمین خواران و سودجویان به این مناطق با ارزش والای انسانی می شدیم.

در دهه های اخیر، متأسفانه موضوع شهرسازی را به شیوه بدی هدایت کرده ایم و همه ما در این امر مقصریم، حتی بدنه دولتی دست اندرکار، در فعالیت های شهرسازی از ابعاد مختلف در این قضیه مقصراست، از شهرک سازی های دولتی در حاشیه شمالی شهر تبریز گرفته تا مکانیابی های نه چندان درست مساکن مهر، اینها مشکلاتی است که خودمان مسبب آن هستیم.لازم است لحظه ای ایستاده و به عقب (گذشته) نگاه کنیم، از خودمان بپرسیم دستاورد چندین ساله ما در حوزه شهرسازی و معماری چه بوده است؟ آیا می‌توان کاری برای نجات شهرها از وضعیت اسف بار کنونی (تخریب باغات و از بین رفتن سطوح سبز و فضاهای عمومی شهری و ساخت و سازهای ناهمگون و متراکم در بافت های شهری ...) ، انجام داد؟

بحث سیما و منظر شهری تبریز و ارتباط شایسته ای که سیمای شهری بایستی بین انسان و محیط پیرامون آن بوجود ‌آورد، اصلاً مطلوب نیست. بدین ترتیب عملاً یک تقابل آشکار بین اهداف شهرسازی و آنچه که در پیش رو داریم بوجود آمده است، اینکه با چه هدفی می‌خواهیم شهر را مدیریت کنیم، اینکه آیا کاربری های شهری تنها بعنوان منبع تامین درآمد، برای تامین هزینه های جاری شهرداری است و یا می توان بدنبال اصول و قواعد قابل قبول مطروحه در شهرسازی بود، از ابهامات آشکاری است که در اینجا مطرح می شود.

بحث ضرورت نوسازی سیستم‌های حمل و نقل عمومی، توسعه مدهای حمل و نقل ریلی و ایجاد سیستم حمل و نقل ترکیبی در کنار مدیریت صحیح کاربری های ترافیک زای شهری و منطقه بندی منطقی تراکم ساختمانی از دیگر مسایل قابل توجه است که نشان می دهد ما شهرها را به درستی مدیریت نمی کنیم. کلانشهر تبریز در حال حاضر به لحاظ پراکنش و مکانیابی منطقی کاربری، منطقه بندی صحیح تراکم طبقاتی، تعیین جهات مناسب توسعه آتی شهر، بصورت نه چندان مطلوب پیش می‌رود. در طرح جامع در دست تهیه، ما عملاً این نگرانی های را به وضوح لمس می‌کنیم؛ اگر بخواهیم توسعه جنوبی را مطابق پیشنهاد مشاور طرح جامع پیگیری کنیم بحث توسعه به سمت دامنه‌های سهند و آبخوان های شهری را داریم، که ما را در توسعه های بعدی با چالش روبرو خواهد کرد و اگر توسعه‌ شهر در جهات شمالی را قبول داشته باشیم، نگرانی های مربوط به گسل شمالی تبریز را داریم، و این در حالیست که عملاً آشکارا شهر در جهات شمالی و شمالشرق و حتی جنوبی به صورت مرموزی دارد پیش می رود، که این خود خارج از اراده و خواست مدیران شهری و مهندسین شهرساز می باشد.

در واقع می توان اذعان داشت که شهر را آگاهانه توسعه نداده ایم، بطوریکه حتی مشاور طرح جامع جدید را نیز سردرگم کرده ایم، یعنی مشاور با توجه به مسائل و مشکلات ذکر شده عملاً نمی‌تواند به درستی هدف‌گذاری کند. اینکه شهر را در کدام سمت توسعه دهد، توسعه به سمت جنوب (آب دره‌ها) را تجویز کند و یا اینکه بدنبال ساماندهی بافت های حاشیه‌ای باشد، اینکه برای توسعه آتی شهر سیاست تکوین اتخاذ کنیم و یا دنباله رو سیاست های مربوط به افزایش تراکم ساختمانی با روند فعلی باشیم؟

در حقیقت یک سردرگمی در انتخاب مسیرهای توسعه آتی شهر وجود دارد که از ابعاد شهرسازی، طراحی شهری، حمل و نقل شهری، سیما و منظر شهری و هم به لحاظ هدف‌گذاری در جهات توسعه و ... گریبانگیر یک چالش جدی هستیم که نمی توانیم برای آینده شهر به درستی تصمیم بگیریم.

به بیانی دیگر امروزه، روند شهرسازی در کلانشهر تبریز به شیوه‌ای نا میمونی دارد پیش می‌رود که اگر لحظه‌ای درنگ نکنیم و به گذشته نگاهی نداشته باشیم و سپس برای آینده تدبیر نکنیم این بحران شهرسازی تشدید می‌شود.

نگرانی های بعدی از دیدگاه تاب آوری شهری و مدیریت بحران است. یعنی بحث مدیریت بحران در زمان وقوع زلزله پیش می آید. که لازم است هر چه بیشتر به فکر برنامه ریزی کاربری اراضی شهری در سطوح مختلف تقسیمات شهری باشیم.

زلزله‌های تاریخی، شهر تبریز را 12 بار با خاک یکسان کرده است، یعنی تقریباً هر 200 تا 260 سال یکبار زلزله ویرانگر داشتیم. اگر خدای نکرده این حادثه طبیعی تکرار شود، تبریز با چه فاجعه‌ای روبرو خواهد شد؟ تبعات ناشی از بی توجهی به این مخاطره طبیعی را چگونه جبران خواهیم نمود؟ یعنی اگر زلزله‌ای با شدت زیاد رخ دهد در حال حاضر ما آماده نیستیم و شهرسازی ما چندان ایمن نیست. حتی شهرک سازی های دولتی ما نیز در معرض خطر هستند، می‌تواند فاجعه بار باشد. از هم اکنون باید مدیریت بحران جدی گرفته شود. ایجاد پارک های دو منظوره، بحث احداث پارک عباس میرزا از جمله اقدامات قابل توجه و مثبت شهرداری است، اگر پیش بینی و طراحی چنین کاربری هایی، توسط شهرداری و سایر دست اندرکاران مدیریت شهری افزایش یابد، خود نکته امیدی برای مدیریت بحران است و لیکن لازم است در خصوص اهداف شهرسازی با برنامه ریزی بلند مدت و مسئولانه وارد عمل بشویم ...

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :