«بابای من با چاقو شکم غلامحسین پشمی را پاره میکند؛ البته آنها بلد بودند چگونه چاقو بزنند که طرف نمیرد و فقط رودههایش بیرون بریزد. بعد از این دوئل غلامحسین پشمی رودههایش را جمع میکند و میرود که بخیه بزند و بابای من مجوز ورود به مشهد میگیرد» این بخشی از روایتی است که رضا کیانیان از نحوه مهاجرتشان به مشهد تعریف کرده است.
به گزارش رجانیوز رضا کیانیان این روزها به یکی از سوژه های خبری در رسانه ها تبدیل شده است. بازیگری که چه در فضای مجازی و چه محافل جمعی، فضاسازی علیه جمهوری اسلامی را در دستور کار خود قرار داده تا تا با این ترفند مورد توجه اهالی سینما قرار گیرند. چهره ای که از مراسم تشییع پیکر سید ضیاء الدین دری هم برای سیاه نمایی علیه جمهوری اسلامی چشم پوشی نکرده است، و همین نمایش را در ابعاد سادهانگارانهتری برگزار کرد. کیانیان در این مراسم اعتراف کرد که مدتهاست سراغی از سیدضیاالدین دری نگرفته است اما در جایگاه سخنران این مراسم، ترجیح داد مرزهای سیاه نمایی را هم تغییر دهد و بگوید:
«چهل سال از انقلاب میگذرد اما ما یکروز خوش دیدیم؟ هر روز یک بحرانی است . هر روز یک مکافاتی است. هر روزی یک جوری است که ما حالمان بد میشود. ما مردم بدی نبودیم چرا نباید یک روز خوش ببینیم؟ ما چهل سال است که در بحران زندگی میکنیم و در این اوضاع طبیعی است که یادمان برود از دوستی هایمان. دری ۶۵ سالش بود چرا باید بمیرد؟».
البته سخنان چند سال پیش کیانیان نشان می دهد که او نه تنها احساس بدبختی نمی کرده است، بلکه حتی در سنین پیری هم احساس جوانی داشته است. در همین راستا کیانیان در خرداد سال ۹۱، یعنی در اوج بحران های ارزی و اقتصادی دولت احمدینژاد و حوالی یکسال مانده به ظهور آقای روحانی، در مصاحبه با ایسنا پیرامون حال و احوال خود گفته بود:
«قدیمها فکر میکردم یک آدم ۳۰ ساله دیگر پیر است. وقتی ۳۰ ساله شدم فکر میکردم ۴۰ سالگی زیاد است. در ۵۰ سالگی تصورم این بود که ۷۰ سالگی دیگر پیری است اما حالا که ۶۱ ساله شدهام، فکر میکنم اگر ۹۹ سالگی هم بمیرم، جوانمرگ شدهام.»
او که این صحبتها را در سالروز تولد ۶۱ سالگی خود مطرح کرده بود، همچنین در پاسخ به این گفته خبرنگار ایسنا که «انشاءالله ۱۲۰ سال زندگی کنید» جواب داده بود: «حوصله ۱۲۰ سال زندگی را ندارم، همیشه برایم دعا کنید تا وقتی سلامت هستم و با آبرو، زنده بمانم.»
البته کیانیان که این روزها به دنبال زندگی بدون بحران می گردد و معتقد است «در این چهل سال یک روز خوش ندیده ایم»، در خاطراتش بحران های زندگیش پیش از انقلاب اسلامی را این گونه تعریف کرده است:
«پدر من کلهپز بود و از نوچههای طیب خدابیامرز بود. بزن بهادر و باستانی کار بود و همدوره هفت کچلون و حسین رمضون یخی. یک سال و نیم بعد از تولدم هم مهاجرت میکنیم به مشهد و من آنجا بزرگ میشوم. پدر من با چنین پیشینهای به مشهد میآید. یکی از برادرهایم تعریف میکند که یک روزی دم مغازه با بابام نشسته بودهاند که یک پیرمرد مو سرخهای وارد میشود. بابام خیلی تحویلش میگیرد. مغازه که خلوت میشود به برادرم میگوید میدانی بابای تو چه بلایی سر ما آورده است؟! بابای من که تا آخر عمر یک هوا همچنان جاهلی حرف میزد میگوید «ولش کن چه کار داری پرویز» خلاصه همین پرویز تعریف میکند که وقتی بابای تو وارد مشهد شد من و غلامحسین پشمی دو تا لات مشهد بودیم. حالا یک لات تهرانی به مشهد آمده است. باید دوئل میکردیم. در مشهد یک ساختمانی بود به اسم چهارطبقه که الان جزوی از دروازه طلایی مشهد است و خراب شده است. جلوی آن قرار میگذارند. بابای من با چاقو شکم غلامحسین پشمی را پاره میکند البته آنها بلد بودند چگونه چاقو بزنند که طرف نمیرد و فقط رودههایش بیرون بریزد. بعد از این دوئل غلامحسین پشمی رودههایش را جمع میکند و میرود که بخیه بزند و بابای من مجوز ورود به مشهد میگیرد».
رضا کیانیان که در دوران احمدی نژاد احساس جوانی می کرد و این روزها و بعد از گذشت شش سال از دولت روحانی، تمام چهل سال گذشته را سیاه ترسیم می کند، کسی است که برای رای آوری روحانی تبلیغ می کرد. اما حالا کمکاری این دولت و آن دولت را پای نظام می نویسد! شاید لازم نباشد که از حضور کیانیان در مزایده های میلیاردی و پوسترهای تبلیغاتی سخن گفت، اما نباید فراموش کرد که رسانه های اصلاح طلب رضا کیانیان را با عنوان شاگردی حضرت آیتالله خامنهای عمدتا معرفی کردهاند و کیانیان با همین عنوان و نزدیکی باشهید بهشتی تنور نانداری برای خودش فراهم کرده است. اگرچه ناکارامدی مسئولین و عدم تدبیر آنها برای بهبود شرایط، مشکلاتی را برای قشرهای ضعیف و متوسط جامعه ایجاد کرده است، اما اگر بیان چنین سخنانی از سوی چهره ای که شهرت و مقامش را مدیون انقلاب اسلامی است را دشمنی تعبیر نکنیم چیزی جز بی انصافی نیست.
در روزگاری که با حضور شبکه های مجازی، برخی از افراد عادی جامعه صرفا با هنجار شکنی و انجام رفتارهای خلاف عرف بیش از هنرمندان طرفدار جذب کرده اند، به نظر می رسد چاره ای برای چهره های هنری باقی نمانده است که با ادبیات ساختار شکنانه خود را در اذهان و رسانه ها ماندگار کنند.
گفتنی است حجاریان، تئورسین اصلاحات اصلاحطلبان با اشاره به احتمال عدم پذیرش سخنان ساختارشکنانه از سوی اصلاحات پیشنهاد می کند: در صورت قرار گرفتن در چنین وضعیتی باید سیاستهای خود را بهتعبیر مولانا از دهان غیر مطرح کنند. به این معنا که سیاستهایشان را نخست با گروههای مرجع جدید شامل هنرمندان، مشاهیر و... در میان بگذارند و پس از دریافت بازخوردها و اعمال تغییرات احتمالی، سیاستها توسط همان گروههای مرجع جدید در جامعه منعکس شود. یعنی عملا اصلاحطلبان در این فاز در پشت صحنه قرار بگیرند.