کد خبر: ۷۱۸۹۵۲
تاریخ انتشار: ۰۶ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۳:۳۷ 25 February 2019

دکتر نسترن حسنلی، روانشناسی بالینی است. او عضو شورای مرکزی انجمن مراکز خدمات روانشناسی و مشاوره ایران و همچنین عضو انجمن روانشناسی اروپا است و با سابقه فعالیت حرفه ای بیش از ۱۵ سال از جمله چهره های شناخته شده روانشناسی و رسانه ای در سال های اخیر بشمار می رود. طی این گفتگو، او به سوالات ما در ارتباط با زندگی حرفه ای اش و نظراتش در حوزه روانشناسی پاسخ می دهد.

 

--- لطفاً ابتدا خودتون رو معرفی کنید.

نسترن حسنلی هستم، روانشناسی بالینی و از سال ۱۳۸۴ بعنوان بنیانگذار کلینیک روانشناسی مجد وارد عرصه حرفه ای روانشناسی و مشاوره شدم. در طول این سال ها به همراه تیم روانشناسان کلینیک مصصم به تلاش در جهت ارتقای سطح سلامت بهداشت روانی و خدمت رسانی به هموطنان عزیز هستیم.

--- انگیزه شما از انتخاب رشته روانشناسی در دانشگاه چه بوده است؟

در واقع این موضوع به سال های قبل از شروع کار در کلینیک برمي گردد. بیشتر فعالیت های من در محیط های فرهنگی و در ارتباط با قشر جوان جامعه بود و همین موضوع باعث شد تا به درک اهمیت و ضرورت پرداختن به مفاهیم روانشناختی برسم. باید کاری میکردم که بتونم فرد مفیدی برای جامعه باشم و این چیزی بود که به من احساس خوشبختی میداد. رشته روانشناسی علي رغم اینکه می توانستم وارد رشته هایی که بر مبنای گرایش عمومی جامعه در آن سال ها بالاتر محسوب میشد، من رو در مسیر پیگیری انگیزه های درونی خودم هدایت کرد و امروز از پافشاری در انتخابم خوشحال هستم. و باید بگم که در حقیقت با توجه به فضای اجتماعی کنونی کشور، لزوم پرداختن به موضوعات روانشناختی در حوزه های فردی و خانوادگی به روش های علمی را بیش از پیش هم احساس می کنم و از اینکه ساعت های زندگی خودم رو در این راه صرف می کنم احساس خوشبختی و یا شاید خوش شانسی می کنم و البته احساس مسولیت بیشتری هم می کنم.

--- گفتید احساس خوش شانسی می کنید، مقصود نظرتان اقتصادی است چون نرخ مشاوره های بالینی نسبتا بالاست؟!

می خندد و با لبخند می گوید اجازه بدید این سوال رو در دو بخش پاسخ بدهم. اول از جایگاه مسئولیتم در شورای مرکزی انجمن مراکز خدمات روانشناسی و مشاوره ایرانیان و اطلاعی که از وضعیت اقتصادی و صنفی این رشته در کشور دارم، برآیند درآمد همکاران من در ایران، اینطور که شما فکر می کنید نیست، نه بیست سال پیش که من وارد این عرصه شدم و نه حتی الان. در واقع از زاویه نگاه کل نگر این واقعیت ندارد، البته موارد استثنا همیشه وجود دارد. از طرف دیگر وضعیت موجود در کشور ما با شرایط این رشته در کشورهای دیگر هم قابل مقایسه نیست. از این نظر صرفا مبنای اقتصادی برای انتخاب این رشته منطقی نیست. اما در مورد خودم، این مسیر تحصیلی با روحیات و نگرش شخصی من همخوانی داشته است. اساسا علوم انسانی و مشخصا رشته روانشناسی ویژگی خاص و جذابی دارد و از این منظر که انسان مسأله مورد بررسی، است. بعبارت دیگر مطالعه هر مبحثی در این علوم حداقل دو وجه دارد: انسان به عنوان خواننده/پژوهشگر و انسان به عنوان موضوع. این ترکیب همزمان مشاهده‌گر و سوِژه بودن، فوق العاده برای من لذت­ بخش است و باعث شده تا یک ارتباط شخصی با مباحث این حوزه برقرار کنم؛ ارتباطی که من را به درک عمیق تری از انسان و در درجه اول به خودم نزدیکتر می كند. شاید این از مهمترین دلایلی است که خواستم روانشناسی را به طور جدی و آکادمیک دنبال کنم.

.--- اساسا هر خانواده ای برای پیشگیری، سلامت و پیشرفت نیاز به رهنمون یا مشاوره دارد و در کشورهای پیشرفته و یا در کشور ما هرچقدر از مراکز مشاوره ایی در هر رشته ایی، نظیر بازرگانی ، حقوقی و یا روانشناسی بهره می برند، پیشرفت و درجات بالاتری را احراز می کنند. آیا در حال حاضر در کشور ما استقاده از روانشناس کار آزموده برای قشر مرفه جامعه نیست؟ بنظر میاد افرادی که بعلت عدم تمکن مالی از این خدمات تخصصی و نکته های کاربردی بی بهره اند از قافله پیشرفت عقب می مانند، نظر شما چیست؟

 

این موضوعی نیست که جامعه روانشناسی به تنهایی باید به آن پاسخ بدهد. وقتی از تعرفه های مشاوره صحبت می کنید، یعنی بخش خصوصی. در حالی که سهم قابل توجهی از مسائل مرتبط به حوزه عمومی و حاکمیتی می شود. اصلا منکر تلاش های انجام شده نمی شوم. باید برنامه های به اجرا درآمده را هم دید، اما همزمان باید به کارآمدی آن ها نگاه کرد. چقدر از سرمایه گذاری در بحث مشاوره های پیش از ازدواج یا پیش از طلاق بهره برداری کردیم. نگاه مردم در مورد نحوه اجرای این طرح ها چگونه است؟ چقدر بر روی انتقال مفاهیم علمی روانشناختی مبتنی بر آموزه های دینی مان کار کردیم؟ اگر قرار بود به روانشناسی بعنوان کالای لوکس نگاه نکنیم و ضرورت واقعی آن را حس کرده ایم، پس عدم پوشش بیمه ای در این بخش را چکونه توضیح میدهیم؟ ببینید ما در ایران با عدم آگاهی حتی در مفاهیم پایه در حوزه روانشناسی مواجه هستیم. متاسفانه در آموزش مهارت های زندگی مطابق نیازهای امروزمان در حوزه عمومی تقریبا منفعل بودیم و حالا مردم ما با این مشکلات مواجه ی جدی دارند. میشود خیلی از این مسائل رو با آموزش های رایگان از طریق نظام آموزشی و رسانه ها حل کرد، اما این چیزی است که اتفاق نیفتاده. در این ارتباط، اتفاقا جامعه روانشناسی ایران بعنوان بخش خصوصی در جبران این خسران تاحد زیادی موثر بوده. ابتکار عمل در بخش آموزش های گروهی، گسترش کارگاه های گروهی و ارائه بسته های آموزشی از طرف این نهادهای غیر دولتی یک اتفاق خوب در بحث آموزش همگانی هست که باعث انتشار عادلانه آگاهی می شود و ما رو در کنار مردم خوبمان در عبور سالم از گذرگاه های مهم زندگی نگه میدارد.

--- خانم دکتر باور بفرمایید هنوز بین مشاوران روانشناس و بسیاری ازشهروندان جامعه حتی قشر مرفه وبعضا تحصیلکردگان اکادمیک فاصله ای وجوددارد ودر بسیاری ازموارد مراجعه به مراکز روانشناختی را مترادف با داشتن مشکل خاص و درقضاوت واقع شدن میدانند ایا طیف روانشناسان دراین راستا کوتاهی نکردند همچنان که درکشورهای دیگر مراجعه کنندگان بدون ترس،وقضاوت شدن به کلینیک ها درمانی مراجعه می کنند؟ ارزیابی شما چیست؟

درسته، البته این موضوع حتی در کشورهای توسعه یافته هم کماکان مورد بحث هست. در کشور ما هم در مقایسه با سال های گذشته باید بگویم که این نگاه بسیار کمتر شده و بخش زیادی از مردم به شناخت صحیح از کارکرد مشاوره روانشناسی رسیده اند. حتما جامعه روانشناسی در این فرهنگ سازی داری سهم هست. طرح های خوبی برای بهره برداری از ظرفیت های روانشناس ها جهت تسهیل مواجهه مردم با مسائل روانشناختی به اجرا درآمده است که موثر هم بوده اما، این بهره برداری می تواند بسیار بیشتر از این باشد. جدای ضرورت گنجاندن مفاهیم روانشناختی در کتب درسی، باید در سازوکار اجرایی و انتخاب مشاور ها در مدارس و دانشگاه ها و همچنین مشاوره های پیش از ازدواج و پیش از طلاق همت و توجه بیشتری داشته باشیم. در حقیقت نباید از فرصت همراهی مردم در این طرح ها بسادگی عبور کنیم. در حال حاضر کیفیت اجرای این برنامه ها قابل قبول نیست. باید درک کنیم که این افراد در مهمترین لحظات همراه فرزندان و جوانان ما هستند و می توانند تاثیرات به غایت مثبت و مهمی داشته باشند. در حقیقت این ها ویترین جامعه روانشناسی در بین عموم مردم هستند. شکل گیری نگاه صحیح به این حیطه از همین جایگاه ها شروع می شود و نه صرفا از مطب های روانشناسی.

یکی دیگه از ریشه های این موضوع برمیگردد به این که هنوز کارکرد روانشناسی در نگاه بخشی از مسؤلین ما به رسمیت نرسیده. این در حالی هست که به وضوح ما با چالش های روانشناختی در جامعه مواجهیم. بعنوان مثال ما هنوز مردم جامعه خودمون رو برای مواجه با موج قدرتمند ناشی از صنعت زیبایی دنیا مسلح نکردیم. براحتی جوان ها و حتی بزرگترهایمان تحت تاثیر آن قرار می گیرند بدون اینکه بدانند این صرفا یک صنعت درآمدزا با میلیاردها دلار گردش مالی است. بطور کلی عکس العمل ما در برابر آنچه که بصورت موج فرهنگی بر ما وارد میشود بسیار ضعیف و ناپخته هست. هنوز یاد نگرفتیم با موضوع سن خودمان ارتباط سازنده برقرار کنیم. در آموزش عمومی جامعه به اینکه رابطه عاطفی آموختنی هست و نه مادرزادی و یا شانسی تقریبا هیچ کاری نکردیم. آمار طلاق در کشور نا امید کننده است. اما تنها آسیب شناسی آن موانع اقتصادی نیست. نگاه خانواده ها و جوان ها به ازدواج بعنوان یک روش درمانی است. این نگاه که ازدواج قرار است حال شما رو خوب کند خیلی کودکانه است. توجه نمیکنیم که ازدواج یک تصمیم است که خیلی از امنیت های دوران مجردی را محدود می کند تا زمینه ساز رشد باشد. ورود بدون آمادگی روانی صحیح توضیح دهنده این آمار ناراحت کننده طلاق هست. من در کلینیک بصورت روزمره با افرادی برخورد میکنم که پایه ای ترین تصمیمات زندگی خودشون رو بر مبنای دیدگاه های نادرست شکل گرفته از پدران و مادرانشان میگیرند و صرفا گره های روانشناختی کل خانواده رو در ارتباط های عاطفی خود نمایندگی می کنند. بخش قابل توجهی از این مسائل مربوط به حوزه آموزشی عمومی می شود. این یعنی نظام آموزشی ما در این حوزه کارآمدی کافی را نداشته است. به نوعی میشه گفت که بخش خصوصی در همراهی مردم با این چالش ها تنهاست و از حمایت کافی برخوردار نیست.

در پایان اگر توضیحات دیگری دارید بفرمائید؟
امیدوارم بیش از پیش شاهد جریان پر نشاط زندگی در بین مردم خوبمان باشیم و دل های مان، خانه آرامش باشد.

 

 

 

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار